۱۳۹۷ مرداد ۲۴, چهارشنبه

رازی که خامنه ای اعتراف نکرد: جمهوری اسلامی هیچوقت از برجام خارج نخواهد شد و هیچگاه مجدداً سراغ بمب نخواهد رفت!



1- آیت الله خامنه ای گفته است: نه جنگ میشود و نه با امریکا مذاکره میکنیم و تمام! در حالیکه این دو جمله یک بخش تکمیلی هم داشته که چون بنفع موضع انقلابی خامنه ای نبوده است آنرا نگفته. اما آن بخش سومی که خامنه ای قورت داده و بر زبان نرانده این است که "و نه هیچوقت جمهوری اسلامی از برجام خارج خواهد شد و نه مجدداً سراغ بمب خواهد رفت"! چرا این جملۀ مکمل است و بدون آن دو جملۀ قبلی منظور را نمیرساند؟ به این دلیل بدیهی که اگر خامنه ای از برجام خارج شود و بازرسان و نظارت آژانس بین المللی هسته ای را منتفی کند؛ بمعنای صریح این است که خامنه ای دوباره بسراغ تولید بمب هسته ای خیز برداشته است. و چون چنین امری قطعاً مورد تحمل امریکا و اروپا و همسایگان قرار نخواهد گرفت. لذا امریکا تأسیسات هسته ای ایران را بمباران خواهد کرد. واگر در چنین موقعیتی همانطور که خامنه ای رجزخوانده سپاه واکنش متقابل در زدن اهداف امریکایی در منطقه نشان بدهد؛ آنوقت امریکا نیز بجای حمله های محدود به تأسیسات هسته ای به حملات نامحدود به تمام زیرساخت های ایران اعم از برق و آب و کارخانجات و پایگاه ها و پادگان ها و الاآخر دست خواهد زد؛ و این یعنی جنگ مخرب بدون قصد تصرف خاک که نیازی به پیاده کردن نیرو ندارد!

2- البته همانطور که بلافاصله پس از شورش های زنجیره ای دیماه گفتم و نوشتم من انتظار داشتم که چنین موضعگیری از سوی خامنه ای در همان زمستان 96 یا حداکثر در فروردین و اردیبهشت سال 97 صادر میشد آنهم نه به این شل وولی و آشفتگی. بلکه انتظارم این بود که خامنه ای تمهیدی می اندیشید که اولاً دولت روحانی را برکنار و دولتی ایدئولوژیک و چابک و همراستا با ذهنیت خودش را سرکار میآورد و در همان حال تعدادی از تکنوکرات های فاسد دانه درشت را اعدام میکرد و نوعی حکومت زمان اضطراری - شبه جنگی - را برقرار می کرد. اما چون جربزۀ اینکار را نداشت و ساختارهای هم حقوقی و هم حقیقی جمهوری اسلامی اجازۀ چنین حرکت رادیکال توتالیتاریستی را نمیداد خامنه ای تعلل کرد و اجازه داد که حسن روحانی به آزمایش و خطاهای بیشمارش ادامه دهد و فرصت های خامنه ای را هم بسوزاند.

3- آنچه که خامنه ای میخواهد و از روز اول هم آرزویش بوده برقراری یک رژیم صددرصد بستۀ ایدئولوژیک در داخل و منطقه گشا و جهان گشا و ضدامپریالیستی در خارج مدل اتحاد جماهیر شوروی سابق که الان فقط کرۀ شمالی پیشا کیم جونگ اون قابل ارجاع به ذهنیت "کشورداری ایده آل خامنه ای" است. اما همانطور که گفتم ایجاد یک رژیم توتالیتر کاملاً بسته و منزوی از همۀ جهان نه در ساختار حقوقی و نه در ساختار حقیقی جمهوری اسلامی قابل تحقق نبوده و نیست. لذا خامنه ای - حالا که سیاست های لیبرالیستی روحانی را به شکست کشانده و بگردن ترامپ هم انداخته - رفته سراغ آن محبوبترین کلیشه اش "دیدی که من راست میگفتم و همان شد که من گفته بودم" و ترهات نظری اش را مجدداً تکرار کرده تا زمان بخرد و منتظر اتفاقات و تصادفات داخلی و خارجی بماند تا بلکه بنفع او تمام شود و از این مرحلۀ سخت و دشوار عبور کند یا حتی بدون قبول عواقب وضع فعلی بمیرد و خلاص شود.

4- در چنین بستری است که خامنه ای نقشه اش را چند وجهی طراحی کرده است که بنظرم هوشمندانه هم است. نقشۀ اول او تماماً بر روی شکست ترامپ طراحی شده است. به این معنا که او فکر کرده است که دو ماه و اندی فرصت دارد که مقدار موفقیت ترامپ را اندازه بگیرد. تا اولاً ببیند که بازی بسیار بزرگ و جهانی که ترامپ شروع کرده و همه را از متحدان سنتی امریکا مثل اروپا تا دشمنان سنتی امریکا روسیه را شامل شده چقدر دوام آورده و موفق خواهد شد. زیرا درست است که سیاست های ضد جمهوری اسلامی ترامپ معارض خاصی در داخل امریکا و در جهان ندارد. اما اگر ترامپ نتواند سیاست های اقتصادی رادیکالش علیه همۀ کشورهای عمدۀ جهان را - نه بخاطر ایران بلکه بخاطر منافع خود آن کشورها - پیش ببرد و با وجود پرونده های سنگین اخلاقی و ضد زن و ضد روشنفکری و نوعی نژاد پرستی که راجع به ترامپ مطرح است؛ میتواند ترامپ را نه زمینگیر حداقل از این یکه تازی ناسیونالسیم افراطی باز دارد و خامنه ای در حقیقت نان ایدئولوژی خودش را در تنور دیگران و از جمله روشنفکران و افکار عمومی لیبرال غرب بر ضد ترامپ بپزد! البته نشانه هایی از ترس ترامپ هم آشکار شده و دوره گردی کارشناسان و سفرای امریکایی در گوشه و کنار جهان برای ترغیب کشورها بهمراهی با ترامپ ناشی از همین ترس است.

5- نقشۀ خامنه ای یک بعد دومی هم دارد که در حال اجراست و با این فرض پیش میرود که ترامپ موفق شود و با برقراری دور دوم تحریم ها در مورد نفت، ایران را از زندگی بخور و نمیر فعلی هم عقب براند. این یکی از ده ها عللی است که به این سؤال کلیدی پاسخ میدهد که چرا خامنه ای در عین حالی که توی همین سخنرانیش - در بخش ارز و مفاسد اقتصادی علناً دولت روحانی را بخیانت متهم میکند در همان حال هم از دولت حمایت میکند تا جائیکه میگوید کسانی که راجع بتعویض دولت حرف میزنند در نقشۀ دشمن بازی میکنند؟

الف- خامنه ای علیرغم همۀ مشکلات حقوقی و قانونی که برای برکناری دولت روحانی دارد و قبلاً گفته ام به این دلیل از روحانی حمایت میکند که اولاً به کشورها و کارشناسان و روشنفکران غربی این پالس را مخابره کند که در ایران امکان تغییرات اصلاحی وجود دارد و رژیم ایران از نوع ایدئولوژیک توتالیتر نیست. تا از این طریق افکار عمومی غرب را اگر همراه خود نمیکند در تقابل با خودش هم قرار ندهد و بتواند راه های باریک نشت نوعی از امتیازات اقتصادی حاصل از اختلافات ترامپ با رفقا و شرکایش را بسمت ج.ا سوق دهد. 

ب- خامنه ای میخواهد با سیاست چماق و هویج خودش در مورد روحانی اورا وادار کند که بستر و زمینۀ نوعی کوپونیسم دهۀ 60 خورشیدی در ایران را آغاز کند و با طراحی بسته های غذایی و کمک های اضطراری در مورد محرومان و فقیران؛ او و اصلاحطلبان مضمحل شده باشند که شروع کنندۀ ریاضت های اقتصادی رو بوخامت در آینده باشند. و مهمتر از آن در دولت روحانی باشد که جامعه تلاطم های ناشی از اعتراضات اقتصادی را از سر بگذراند و هم با هیجان ناشی از چند اعدام و حبس برخی نام ها در ماه های آینده و هم نا امیدی گسترده از بیثمر بودن هرنوع اعتراض و اعتصاب؛ از پتانسیل اعتراض تخلیه شود تا هنگام آمدن دولت همسو با خامنه ای کمترین گشایش با حداکثر استقبال جامعۀ هدف (حزب اللهیها و محرومان اقتصادی) روبرو شود.

پ- خیلی هم تصادفی نباید باشد همزمانی پرده برداری از مانیفست نواصولگرایی از سوی قالیباف و طیف همفکرانش. این همزمانی میتواند این معنای قطعی را هم داشته باشد که دولت بعداز روحانی از طیف نواصولگرایان خواهد بود. خامنه ای میداند و میخواهد که اگر ترامپ بتواند در ابتدای سال بعدی میلادی پُز موفقیت در سیاست هایش را اعلام کند دولت روحانی ناگزیر از استعفای ناشی از تمام شدن سوختش در ابر چالش های چهارماه آینده شود و دولت مورد انتظار - نه ایده آل البته - خامنه ای ایرانی از هرجهت مستأصل و بیچاره را تحویل گرفته و با سیاست هایی منضبط تر و چالاکتر مردم را متقاعد کند که مشکلات از دولت روحانی بوده و کشتیبان را سیاستی دگر آمده و اوضاع بهتر خواهد شد.

6- نتیجه: این چیزی که جویده جویده نوشتم و مفصلش رساله ی کامل را میطلبد فقط برداشت من است و میتواند اشتباه باشد بویژه در جمهوری اسلامی که هیچ چیز دلیل هیچ چیز نیست و در عین حال همه چیز مسبب همه چیز است! اما در چشم انداز خودم - در غیر معجزه - نه خبری از انقلاب و سقوط است و نه امیدی به کوتاه آمدن خامنه ای و بهبود شرایط. خودم برای آیندۀ ایران - در صورت پیروزی سیاست های جهانی و البته ایرانی ترامپ - بیشترین حدسم ونزوئلایی شدن ایران است و یا مثل زیمبابوۀ موگابه در چند سال پیش. تورم های بالای هزاران درصدی و در عین حال "زندگی جریان دارد". البته اگر ترامپ در قواره ای که شعارش را میدهد موفق نشود جمهوری اسلامی با کمی تلاطم از این بحران هم خارج خواهد شد با جامعۀ مدنی نحیف تر و با فضای اجتماعی و فرهنگی بسته تر و ایدئولوژیک تر از حتی امروز. و این حرف روحانی درست است که زمان بنفع جمهوری اسلامی عمل خواهد کرد. زیرا اگر ترامپ در کوتاه مدت موفق نشود هم خودش خسته خواهد شد - روحیۀ شخصی - و هم شکستن اولین سیاستش دومینو وار بقیۀ سیاست هایش را هم بشکست خواهد کشاند! یا...هو

۱۳۹۷ مرداد ۱۶, سه‌شنبه

سخنرانی شاهکار روحانی با روانشناسی "نماش سیری بجای خود سیری"! بله جواب میدهد!؟




1- سخنان دیشب روحانی با تقریب نزدیک به یقین مورد استقبال هیچکس چه در داخل و چه در خارج قرار نگرفته است. اما - واین اما مهم است - سخنان روحانی با آن زبان بدن معروف و بی اعتناء و ما چقدر خوبیم - یکی از بهترین سخنرانی های او بعد از مدت ها سکوت بود. چرا؟

2- او دیشب گفت که این جیغ و داد الکی نخبگانی که نه جرأت دارند و نه مرجعیت دارند و نه اتحاد دارند و نه کسی بحرف آنان گوش میدهد و نه سازماندهی دارند و نه مقبولیت توده ای دارند و نه و نه و نه بتخمم هم نیست و بگذار هرچه میخواهند لاف در غربت بزنند و عرض خود ببرند که زحمتی برای من ندارند!

3- میماند توده های فقیر و محروم و جوانان سرخورده و رمه ای و از همه جا رانده و مانده و بدون "نه سر دارند و نه ته" که آنهم بتخمم است چون مزاحمتی برای من ندارند. حداکثر مثل بچه های فقیر و درمانده ای هستند که قبل از اینکه شکم خالی خودشان را بپایند سیری و راحتی و بی اعتنایی و خونسردی دیکتاتور را رصد میکنند و آرامش من آنانرا هم - بجای در زندگی - از زندگی سیر میکند و قادر بهیچ عمل مزاحمی نیستند!

4- البته که یک دستۀ یسومی از شرکایم در هستۀ سخت قدرت میتوانند مانع راهم شوند که آنان را نیز با ترساندن خامنه ای از ترامپ مدیریت کرده ام و میکنم و ملالی نیست.

5- مدعیم این برداشت دلقک ایرانی هم علمیست و هم روانشناختی و هم جامعه شناختی و هر درس آموختۀ علوم انسانی آنرا تأیید میکند: نمایش سیری بجای خود سیری در توده های فقیر با درصد نزدیک به یقین جواب میدهد! یا...هو


۱۳۹۷ مرداد ۱۴, یکشنبه

اضطرار براندازی رژیم ملایان از منظر مناسبات ایران و ایالات متحده!

Image result for ‫ایالات متحده‬‎

این نوشته را سرور عزیز و گرانمایه و جوانم فرنام شکیبافر در کانال تلگرامش نوشته و بهتر از این نمیشود. بازنشرش با افتخار خود و اجازۀ خودش است و بهتر از نوشته های من:

ایالات متحده با ٢٤ درصد تولید ناخالص دنیا بزرگترین اقتصاد دنیاست و یک سوم ثروت جهان را در اختیار دارد. بودجه نظامی همه کشورهای دنیا را اگر روی هم بگذاریم فقط دو برابر بودجه نظامی ایالات متحده است (پنجاه برابر بودجه نظامی ایران). این کشور طی پنجاه سال اخیر در نیمی از کشورهای دنیا یا مداخله نظامی داشته یا با آنها همکاری های نظامی صورت داده است. دلار ایالات متحده، ارز ذخیره ای اصلی جهان است. همچنین این کشور مقصد اول سرمايه و نخبگان، خانه اصلي كسب و كار خلاق، مرکز اكتشافات علمي و مالك طیفی از بهترين و معتبرترین دانشگاه ها است. ایالات متحده با اتکا به این منابع نرم و سخت قدرت جایگاه بسیار ویژه ای را برای خود در شبکه قدرت بین المللی فراهم آورده است. این کشور پس از جنگ جهانی دوم بیشترین نقش را در شکل دادن به ساختار نظام بین الملل و رژیم های حقوقی و سازمان های آن داشته و حتی پس از جنگ سرد نیز جایگاه رهبری جهان آزاد را برای خود حفظ کرده است.

دشمنی ورزیدن ما با چنین کشوری صدمه ناچیزی به اقتصاد و جایگاه بین المللی آنها می زند اما ما را در سناریوی حداقلی گرفتار عقب ماندگی و تضییع جدی منافع ملی، در سناریو و فاز بعدی تبدیل شدن به یک دولت درمانده (Failed State) و در بدترین سناریو حتی در معرض انهدام و تهدید بقای دولت-ملت مان قرار می دهد. سناریوی حداقلی (عقب ماندگی) چهل سال است که در جریان است اما اکنون وارد دومین فاز (بدل شدن به دولتی درمانده) شده ایم. مع الوصف پیش از آنکه به فاز سوم برسیم بسیار ضروری است که دولت انقلابی جمهوری اسلامی را حتی الامکان بدون فروپاشی کامل نهادی آن سرنگون کنیم و به سرعت به عادی سازی مناسبات با ایالات متحده بپردازیم.

این سرنوشت شوم در اثر خصومت ورزی با ایالات متحده و ظاهر شدن در قامت یک دولت انقلابی و سرکش صرفا محدود به ما نبوده و میراث سایر  امثال دولت جمهوری اسلامی در حوزه آمریکاستیزی نیز مثل کوبا، زیمیابوه، ونزوئلا و ... جز به جا گذاشتن اقتصادی ورشکسته و یک جایگاه بین المللی ناخوشایند برای این کشورها نبوده. در حالی که بالعکس اکثر دوستان ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم  مثل ایران در دوره باشکوه پهلوی یا کشورهایی مثل شیلی، کره جنوبی، مالزی، ترکیه دهه 2000، ویتنام سال های اخیر و ... ظرف چند دهه یا حتی بعضا چند سال توسعه همه جانبه و ترقی بین المللی درخوری را تجربه کرده اند. البته پر واضح است که دوستی با ایالات متحده صرفا شرط لازم برای توسعه است اما شرط کافی نیست.

دشمنی با ایالات متحده ما را در شبکه قدرت بین المللی در موقعیتی قرار داده که حتی حق مان را از دولت های ضعیف و درمانده ای نظیر افغانستان و عراق در مسائلی مانند حق آبه هیرمند یا احیای قرارداد 1975 الجزایر نمی توانیم بگیریم. نظر به آنچه ذکر آن رفت برای حل چالش های اقتصادی، امنیتی و بین المللی مورد اشاره در این سطور گریز و گزیری جز براندازی جمهوری اسلامی نیست. نرمش های تاکتیکی و مقطعی رژیم در برابر ایالات متحده مثل مورد گروگان گیری، مورد قطعنامه 598، مورد مذاکره در خصوص تهاجم بوش به افغانستان و عراق و نهایتا مورد برجام که دولت انقلابی جمهوری اسلامی صرفا برای بقای خود (نه مصالح ملی) صورت داده بود کارگشا نیست و نرمش استراتژیک در برابر ایالات متحده نیز از رژیم کنونی به دلیل پیوند رویکرد ضدآمریکایی آن با کنترل بر سیاست داخلی ایران ساخته نیست. فارغ از اینکه آلترناتیو جکومت نظامیان، یک جمهوری سکولار یا در بهترین سناریو احیای پادشاهی مشروطه باشد باید از شر حکومت ملایان خلاصی یابیم.

اینهم نظر خودم در زیر این مطلب در توئیتر:
فوق العاده. حرف تمام. بدون ننه من غریب بازیهای "امریکا ال و بل و جیمبل و مقدس و بهترین و انسان ترین و از این خزعبلات" و با نثری شیوا و مینیمال در حد معجزه نوشته شده و دستمریزاد. با افتخار در وبلاگم بازنشرش کردم. تراخدا دیگر برنگرد به فحش و دشنام و توهین به اشخاص حقیقی!

۱۳۹۷ مرداد ۷, یکشنبه

خامنه ای در بن بست: روزشمار سقوط دولت روحانی و بروی کارآمدن دولت نظامی-تکنوکرات!



1- بعد از اتفاقات و شورشهای دیماه گذشته نوشته بودم که خامنه ای چاره ای جز تعویض دولت روحانی با یک دولت "نظامی - تکنوکرات" چالاک ندارد که بتواند اولاً انضباط نسبی به حاکمیت یکپارچه تر را محقق کند تا در جوار آن با مبارزه ای سرکوبگر نسبت بفساد اقتصادی عمل کند و در عین حال از فروپاشی و ناامیدی بدنۀ حامی نظام جلو بگیرد.

2- چنین میفهمم که خامنه ای از زمستان گذشته تا اوایل تابستان امسال دنبال این پروژه بود اما بدلایل زیاد که اهم آنرا ذکر میکنم موفق نشد:

الف- عدم ریسک پذیری خامنه ای در شرایط حاضر که از سویی تجربۀ چنین تغییری را ندارد و از طرف دیگر سازوکار"توجیه قانونی" چنین تغییری در دسترسش نیست. او نمیدانست که چطور روحانی را ساقط کند و مهمتر آنکه با چه سازوکاری دولت مورد نظرش را بروی کار بیاورد.

ب- عدم یافتن فرد مناسب جایگزین روحانی: بنطرم میرسد که خامنه ای تنها و تنها یکنفر را میتوانست و میتواند به ریاست دولت نظامی تکنوکرات بگمارد که او هم کسی نیست جز محمد باقر قالیباف. دادن دولت به افرادی مثل قاسم سلیمانی و سایر سرداران سپاه در حد شوخی بود و است و هیچ سپاهی امتحان پس داده ای در حوزۀ مدیریت کلان کشور- بغیر از قالیباف - در جمهوری اسلامی وجود نداشته و ندارد. بعنوان مثال خود سلیمانی در حوزۀ مدیریت سیویل یکی از مریدان قالیباف است و نه یکی از همطرازان او.

پ- محتمل میدانم که خامنه ای در راضی کردن قالیباف برای قبول پست ریاست جمهوری بعد از برکناری روحانی موفق نبوده یا نمیشود. به این دلیل بدیهی که قالیباف حاضر به قبول بی قید و شرط پیشنهاد خامنه ای نشده و نمیشود. زیرا اولاً قالیباف بسیار رنجیده و زخم دیده است از سوی اصولگرایان سنتی در جریان انتخابات 84 تا 96 و ثانیاً وضعیت اقتصادی و اجتماعی چنان خراب شده که ریسک پذیرش مسئولیت در شرایط فعلی را بسیار بسیار زیاد پرخطر کرده است و قالیباف شخصاً هم اشتیاقی به قبول مسئولیت در حال حاضر را ندارد و یا نخواهد داشت. و پیرو همین ثانیاً است که محتمل قطعی میدانم که قالیباف برای قبول مسئولیت در شرایط حاضر اختیارات گسترده و ویژه ای - در حوزۀ استراتژیک که در مونوپول خامنه ای و سپاه است - را درخواست کرده یا میکند که بمذاق هستۀ سخت قدرت خوش نیامده یا نمی آید.

3- لذا شاهد این بوده ایم که خامنه ای مأیوس از جایگزین کردن کسی دیگر بجای روحانی از ابتدای تابستان جاری و در یک چرخش 180 درجه ای تصمیم گرفت که با خود روحانی وارد مذاکره شده و ضمن قول حمایت صد درصد از او و دولتش از او قول بگیرد که از مواضع لیبرالتر فاصله بگیرد و استراتژی مقاومت مورد نظر خامنه ای را سرلوحه قرار داده و دولت را از انقعال خارج کند. لذا برای اولین بار- درطول رهبریش در جمهوری اسلامی - بطور مشخص و دستوری بهمۀ اصولگرایان آتش بس میدهد و از آنان میخواهد که از روحانی و دولتش حمایت کنند. و الا غیر قابل باور است که جز دستور مشخص و تند خامنه ای کسی میتواند یا میتوانست جبهۀ پایداری یا شخصی مثل حسین شریعتمداری را به پشت حسن روحانی بیاورد!

4- اما بدیهیست که این نقشه از ابتدا محکوم به شکست بود. زیرا ناکارآمدی دولت روحانی در شرایط بحران فعلی نه یک پدیدۀ عارضیست. بلکه موضوعی خصلتی و ذاتی است. و دولتی که از نظر توانمندی لخت و بیحس و فاسد و رانتی و از نظر جهان بینی برونگراست نمیتواند با یک تصمیم یا دستور به دولتی درونگرا و چالاک و بدون ریخت و پاش تبدیل شود. هرچند که حداکثر پشتیبانی را هم از هستۀ سخت قدرت دریافت کند.

5- در چنین شرایط عقل جن هم نمی رسد که بتواند تحلیل پیش بین نسبتاً دقیق داشته باشد از آینده. اما آنچه که با احتیاط کامل من گمانه میزنم این است که اگر معجزه ای در دوطرف مناقشه - در ایران مثلاً فوت ناگهانی خامنه ای یا در امریکا عزل ناگهانی دونالد ترامپ - اتفاق نیفتد. دولت حسن روحانی حداکثر تا اواسط پائیز سقوط خواهد کرد و دولت منضبط و انقباضی ضد فساد و انقلابی جایگزینش خواهد شد تا کشور را رسماً در حالت جنگی تعریف و با کارآمدی بیشتر و سختگیری منضبط تری عادلانه تر و با تبعیض کمتری اداره کند.

6- این نکته را هم یادآوری کنم که هنوز هم سیاست های اعلامی ترامپ در مورد ایران را در راستای تضعیف ایدئولوژی و خامنه ای مطمئن نیستم و آنرا تا کنون بیشتر بنفع بستن جامعه بسوی طبقات مدرن و بستن اقتصاد بضرر عامۀ مردم دیده و تشخیص داده ام. مگر اینکه در ماه های سرنوشت ساز باقیمانده از سال 97 این سیاست بزک نمیر ترامپ معجزه کند و یکباره در عمل هم باعث عقب نشینی های ایدئولوژیک خامنه ای شود. که تنها نشانۀ آنهم باید به رواداری و سهلگیری حکومت با 70 درصد دارای سبک زندگی مدرن جامعه - در رأس همه زنان - بیانجامد و شاخص های دیگر هرچه باشد آدرس های غلط خواهد بود! یا...هو

۱۳۹۷ مرداد ۴, پنجشنبه

بزرگ کردن حمله به نفتکش عربستان هوشمندانه یا احمقانه!؟

خلاصۀ مدیریت در جمهوری اسلامی


خبرکوتاه و کم اهمیت بود در بدو امر و خیلی زود هم از تیتر افتاد و هم در خیل خبرها توجهی را جلب نکرد. خبر این بودحوثیهای یمن مدعی شده اند که به یک نفتکش عربستان در باب المندب حمله کرده است.

اما ساعاتی بعد این خبر دوباره بصدر اخبار ؛ منطقه و جهان بازگشت؛ با این تغییر شکل و ماهیت که عربستان اعلام کرد صدور نفت خود از تنگۀ باب المندب را متوقف کرده است. من در جستجوی عکسی و خبر مستندی از حملۀ ادعایی و خسارتی که به نفتکش خورده بودم و پیدا نمیکردم که

امروز رسیدم به سخنرانی سردار سلیمانی در همدان. بویژه آنجائیکه بعد از حملات تند و تحقیرآمیزی به ترامپ و دولت امریکا گفته است: "ما آماده هستیم در مقابلت بایستیم. دریای سرخ که امن بود، امروز دیگر برای حضور آمریکایی‌ها امن نیست."

حالا اما پازل چیده شده آماده است و میتوان امهات اتفاق را کنار هم چید و بنتیجه ای منطقی رسید: یک - ج.ا از طریق حوثیها حملۀ محدود و هشدار دهنده ای به نفتکش عربستان در باب المندب را سامان داده است.

دو- عربستان بدون اینکه خسارت وارده به نفتکش حمله شده اش را مستند قرار دهد با بزرگنمایی این حمله - برای غرب و بویژه امریکا - اعلام کرده است که ایران دریای سرخ و باب المندب را ناامن کرده بطوریکه دیگر قادر نیست نفت خود را از این آبراه صادر کند.

سه- سردار سلیمانی هم از این بزرگنمایی عربستان استفاده کرده است تا امروز بگوید که دریای سرخ را برای امریکا (عربستان در منطقه) نا امن کرده است.

چرایی تصمیم به این حملۀ محدود: یک- بنظرم میرسد که ج.ا تصمیم گرفته است تا ابتکار عمل را از امریکا و عربستان در دست بگیرد با این انگیزه که واکنش امریکا را تست بزند و بفهمد که بازی جدید ممکن است تا کجا پیش برود.

دو- تحلیل خودم این است که اگر این سناریو درست باشد اقدام ج.ا هوشمندانه بوده است. زیرا ایران مصمم شده تا قبل از پخته شدن سناریوی ترامپ برای ایران آنرا ناقص بدنیا بیاورد تا اگر قرار است فاجعه ای در پیش باشد مرده بدنیا بیاید.

سه- به این معنا که ج.ا تحلیل کرده که اگر دست روی دست بگذارد و منتظر پیشرفت مرحله به مرحلۀ طرح - باجرا درآمدن تحریم های فلج کننده و محاصرۀ همه جانبۀ ایران - ترامپ بماند زمان بضرر ج.ا و بنفع دشمنانش پیش خواهد رفت.

چهار- یعنی ایران هر روز ضعیفتر از روز پیش - در اقتصاد - خواهد شد و شکنندگیش افزایش خواهد یافت. لذا رفته به استقبال "اگر فاجعه ای اتفاق خواهد افتاد" بهتر است با دستپاچگی امریکا باشد تا نه در ضعیفترین موقعیت ج.ا بعد از تکمیل شدن محاصره!

پنج- از طرف مقابل بزرگنمایی عربستان نیز بکمکش آمده. زیرا عربستان هم با فشار به امریکا که "ببین خطر چقدر نزدیک است و کاری بکن" پروپاگاندای عدم استفاده از باب المندب برای صدور نفت خود شروع کرده است.

شش- ضمن اینکه ایران هم ترجیح میدهد تست امریکا دور از آبهای سرزمینی اش اتفاق بیفتد و یمن گزینۀ خوبیست زیرا که یمن مورد توجه مجامع حقوق بشری و ضد جنگ افکار عمومی جهان است. و هرگونه درگیری جدیدی در نزدیکی آنان توجه برانگیز است.

هفت- بدیهیست که این نشانه ها اروپا را هم بیش از پیش میترساند و به دلایل امنیتی بتکاپوی مثبت بنفع تعدیل تنگناهای ج.ا بصحنه می آورد. حالا اما باید منتظر واکنش عملی دولت ترامپ در مورد این تست ج.ا ماند. تا مشخص شود که این سناریوی دست پیش گرفتن ج.ا کار خواهد کرد یا نه!

هشت- بدیهیست که نه من مدعیم و انتظار دارم که این مقدمۀ شروع جنگی گسترده درمنطقه شود ونه بطورحتم امریکا دچار خطای راهبردی مورد انتظارسردار سلیمانی خواهد شد. اما بطور قطع نوع واکنش امریکا درسیاست گذاریهای بعدی همۀ طرفها اعم از اروپا و ایران وامریکا تأثیرات مهمی خواهد گذاشت! یا...هو

۱۳۹۷ فروردین ۶, دوشنبه

بر سر براندازی جمهوری اسلامی همه توافق کردند: هم دشمنان و هم مخالفان و هم آیت الله خامنه ای! مانده چانه زنی بر روشها!

Image result for ideology war

مقدمه: موضوعی که در مورد ایران سال 97 میتوان بیقین و قطعیت نسبی رسید این است که سال 97 سال براندازی جمهوری اسلامی نامگذاری شده و هم ترامپ و امریکا و هم اروپا و اسرئیل و عربستان و البته شخص آیت الله خامنه ای در اینمورد به اتفاق نظر رسیده اند. اما مشکل زمانی پیدا خواهد شد که وارد مباحثات جدی روش ها و راه های براندازی بشوند. زیرا چه کشور های دشمن خارجی جمهوری اسلامی و چه مخالفان داخلی - اعم از ساکن ایران یا خارج - هرکدام براندازی را در ابعاد گوناگون و شیوه های متفاوتی جستجو می کنند و می خواهند. تلاش میکنم در این مطلب تحلیل خودم را از "نوع براندازی" تک تک دشمنان و مخالفان جمهوری اسلامی بیان کنم و در مورد آینده و دریافت دقیقتر سمت و سوی تغییرات منتظر چندماه آینده باشم!

الف- دشمنان خارجی:

1- امریکا: هیئت حاکمۀ فعلی امریکا حاضر به براندازی رژیم ایران بهر طریق ممکن است. و فقط تنها تحفظش "درگیر نکردن مستقیم نیروی زمینی امریکا در جنگ است". لذا نه خسارت هایی که ایران خواهد دید برایش مسئله است و نه زیان هایی که بمردم ایران - اعم از موافق یا مخالف حکومت - خواهد تحمیل شد. اینکه بسیاری از کارشناسان معتقدند که کرۀ شمالی اولویت اول امریکا بخاطر داشتن بمب اتمی است را مطلقاً قبول ندارم. و اصولاً شک دارم که سلاح هسته ای در دست سایر کشورها دغدغۀ شماره یک ترامپ و رفقا و "اول امریکا"ی آنان باشد. اگر در اینمورد حساسیت نسبی هم وجود داشته باشد مربوط به روسیه است که هم از نظر زرادخانۀ اتمی و هم از نظر دسترسی بخاک اصلی امریکا امکان رویارویی نابرابر دارد. و الا در مورد سایر کشورها از جمله کرۀ شمالی - حتی چین - امریکا دست بسیار بالاتر اتمی دارد و در روز - احتمال صفر- رویارویی میتواند قبل از هر اقدامی کشور متجاوز را از روی نقشه پاک کند. بیشتر این لفاظی های ترسناک هسته ای حالت رجز خوانی و پز برتری جویی و ابرقدرتی امریکا را دارد تا اینکه واقعاً امریکا از کشوری واهمۀ نظامی دارد. بلی در مورد متحدان و شرکای امریکا در نزدیکی کشورهای اتمی نگرانی هایی هم به امریکا منتقل میشود. اما منظورم عدم تهدید جدی خاک اصلی امریکاست. امریکا بخوانش ترامپ - و اکثریت قریب به اتفاق نسل ترامپ اعم از دموکرات یا جمهوریخواه - یک مشکل بسیار عمده و اصلی دارند و آن جمهوری اسلامی ایران است. چرا؟ به این دلیل که جمهوری اسلامی در بدو تشکیلش با گروگان گیری باعث سرشکستگی غرور امریکایی شده و متعاقبش بالای 300 نفر از نظامیانش را خارج از میدان نبرد و در بمب گذاری بیروت کشته است. این زخمی است که هیچگاه بهبود نیافت و نخواهد یافت مگر اینکه امریکا بتواند بر جنازۀ جمهوری اسلامی نماز بگذارد. مضافاً به اینکه امرکاییهای تراز ترامپ از نظر نژادی و همۀ همنسل های ترامپ نوعی شرم جهانی هم دارند که خودشان عامل اصلی انقلاب ایران و سقوط شاه و بوجود آمدن جمهوری اسلامی بوده اند. اما امریکا هم شرکای منطقه ای و رفقای قاره ای دارد که باید نحوۀ براندازی جمهوری اسلامی را با انان چک کند. مهمترین این رفقای شریک اسرئیل است.

2- اسرائیل:
اسرائیل عجولترین کشور دشمن جمهوری اسلامی است که میخواهد معجزه گونه اگر شده همین فردا جمهوری اسلامی را سرنگون کند. اما اسرائیل سمجترین و مهمترین دشمنی است که ایران و مردم ایران را بیش از همۀ دشمنان جمهوری اسلامی دوست دارد. به این معنا که اسرائیل تنها دشمنیست که نه میخواهد ایران کلنگی شود از نظر تأسیسات و زیربناهای توسعه و نه حاضر است که از بینی یک ایرانی - بغیر از روحانیان حامل شریعت و حکومت - خون بیاید. زیرا همانظور که قبلاً هم بارها گفته ام اسرائیل یک ایران با حکومت عرفی و سکولار را متحد استراتژیک خود در مقابل مسلمانان و اعراب منطقه میداند و هیچگاه به ایران بعنوان یک رقیب منطقه ای نگاه نکرده و نمیکند. اسرائیل میخواهد ایران با حفظ تمام ظرفیت های بزرگی و تمدنی خود دارای یک حکومت متعارف عرفی و غیر مذهبی باشد که بتواند مثل سالهای قبل از انقلاب روابط تنگاتنگ و بسیار ویژه ای با اسرائیلی ها داشته باشد.

3- عربستان:
عربستان براندازی جمهوری اسلامی را نمیخواهد. اما معتقد است که اگر براندازی سخت و یکباره مورد نظر غرب و دیگران اجتناب ناپذیر باشد؛ ایران باید حتماً کلنگی شود و همۀ زیربناهای توسعه ایش نابود و دچار تشتت در حد جنگ داخلی بشود. چرا؟ محمد بن سلمان تازه پروژه های مدرنیزاسیون و توسعه ایش را آغاز کرده و اگر ایران بسلامت و بدون کلنگی شدن و نابودی بنیادهای توسعه ایش چه در زیربناهای سخت و چه زیربناهای نرم (نیروی انسانی) از جمهوری اسلامی نجات یافته و دارای حکومت متعارف سکولار شود می تواند بسرعت عقب ماندگی های سالیان پس از انقلابش را جبران کرده و مجدداً مثل زمان شاه "حکومت توسعه گرای مدرن و پیشتاز منطقه بشود" در چنین حالتی چون عربستان هم از نظر جمعیت و هم توان در سرعت مدرنیزاسیون و توسعه یافتگی نمی تواند با ایران همگام و همپا بشود لذا مجدداً باید به همان نقش درجه دو و سنتی قدیمیش بسنده کرده و پشت ایران تازه متولد شده قرار بگیرد. و این البته خوش آیند پادشاه جوان و آیندۀ عربستان نیست. البته عربستان ترجیحش ماندن جمهوری اسلامی در حالت فعلی - فریز در بلاتکلیفی استراتژیک - بعلاوۀ قطع قطعی همۀ دست و پاهای دراز شدۀ خامنه ای در منطقه است. اگر امریکا کاری بکند که خامنه ای در همین وضعیت فعلی با کمی موشک کمتر در داخل مرزهای جغرافیای ایران نگاه داشته شود برای بن سلمان بهترین فرصت است که خودش را به پایان برنامۀ 2030 خودش برساند و دیگر ترسی از جلو افتادن ایران سکولار از خودش را نداشته باشد.

4- اروپا:
اروپا از همۀ دشمان جمهوری اسلامی متساهل تر است و تقریباً بهمان راهی می اندیشد که اصلاح طلبان داخلی و اعتدالیون مدنظر دارند. یعنی اگر خامنه ای و بخش اصلی و هستۀ سخت قدرت جمهوری اسلامی حاضر بشوند در منطقه کمی متعارف تر رفتار کرده و اصلاحات گام بگام در داخل با حداقل سرعت را هم بپذیرند؛ اروپا مشکلی با جمهوری اسلامی نخواهد داشت، و حاضر خواهد بود برفقای عرفی تر خود در قدرت ایران شراکت اقتصادی و توسعه ای بدهد. چون اروپا شدیداً از کلنگی شدن ایران و سرایت مجدد آن بمنطقه بیمناک است و یارای نه مقابله و نه پذیرش موج میلیونهایی جدیدی از آوارگان جنگ را دارد. اروپا در حقیقت بهمان سیاستی وفادار است که در زمان اوباما و همراه با امریکا دنبال میکردند.

ب- ایرانیان مخالف:

1- مجاهدین خلق و شاخۀ انجمن پادشاهی سلطنت طلب ها:
این دو نحله از مخالفان جمهوری اسلامی با ترامپ و تیم همراه او همنظرند و خواهان ساقط کردن جمهوری اسلامی بهر بهایی هستند و خودشان هم حاضرند که از حداکثر توان تشکیلاتی و نفوذی خود در داخل به این براندازی - هرچه زودتر بهتر و با هر سختی و خشونتی هم - یاری برسانند. علتش هم این است که همانطور که براندازی جمهوری اسلامی برای ترامپ و امریکائیان همنسل و همفکر او جنبۀ انتقامی و بازیافت غرور شکسته دارد برای بازماندگان رجوی و همپیاله های شاه فقید هم همین حس را دارد. زیرا که اینان نیز با شکست از آخوندها چهل سال است برای انتقام لحظه شماری کرده اند و میکنند.

2- سایر نحله های مخالف جمهوری اسلامی که توده های عظیمی را هم شامل میشوند: این گروه اصلی مخالف جمهوری اسلامی - خودم هم جزوشان هستم - اما از نظر نوع براندازی خیلی زیاد شبیه اسرائیل هستند. زیرا اینان نیز میخواهند معجزه ای اتفاق بیفتد - منظورم این است که مقدمات طوری چیده شود که اتفاق ممکن شود - و ایران بدون جمهوری اسلامی شود بدون اینکه جایی از ایران تخریب شود یا مردمی از ایرانیان دچار خسارت های جانی و مالی زیاد بشوند.

پ- این یک شمای کلی از اذهان براندازان دشمن تا مخالف بود که برای تبدیل شدن به پروژه ای مورد توافق همه هنوز کار دارد و باید بین دشمنان از سویی و بین مخالفان از جانب دیگر به یک نقشۀ راه مورد قبول برسد. البته حدس خودم این است که اولین راه حل "برانگیختن اعتراضات و شورش های داخلی گسترده و پی در پی از راه قطع شریان های اقتصادی رژیم با تحریم و غیره" خواهد بود. اگر این نقشه بگیرد طبیعی است که ادامه خواهند داد تا یک رفراندوم جدید زیر نظر سازمان های بین المللی. اما اگر این نقشه نگیرد و جواب ندهد. آنوقت گزینۀ کلنگی کردن ایران بدون مخالف عمده خواهد ماند و محتمل است که ترامپ و بولتون و پمپئو بخواهند که جنگ نیابتی جدیدی را کلید بزنند و اگر هم عامل زمینی مطمئنی در منطقه نبود - عربستان حاضر بجنگ نشود - وضعی شبیه لیبی با بمباران های هوایی و دریایی پردامنه و پرشدت اما کوتاه مدت را امتحان خواهند کرد. زیرا چنین میفهمم که ترامپ و تیم جدیدش میخواهند "رژیم چینج" ایران را تا تابستان 2020 بپایان ببرند که وقت کافی برای فروختن آن برای انتخابات ریاست جمهوری 2021 امریکا را داشته باشند.

ت- در مقدمه از آیت الله خامنه ای هم بعنوان یکی از براندازان جمهوری اسلامی نام بردم! به این دلیل بود که ایشان با ندانم کاری های مدام وضع را به اینجا کشانده و هنوز هم در رؤیای متوهم خود پافشار است. و مثل همیشه هنگامی حاضر بعقب نشینی خواهد شد که دیگر سودی ندارد و روحانیان حکومت؛ و ایرانیان زاد بوم خود را در خطر بالفعل خواهند یافت. و الا اگر خامنه ای همین امروز هم دست از توهم بردارد و فقط کمی لبخند قاطی چهرۀ گریانندۀ روحانیان سیاسی بکند و اجازه بدهد ایران یک تنفس جدید بکند؛ قبل از همه اروپا و بتأسی از آن ها امریکا تمام نقشه ها را جمع میکنند و به ایران وابسته به هژمون مسلط جهان - درست است که غربی و امریکایی است اما بدون تردید بشری هم است و انسان را ده هزار بار هم در مدینه و اورشلیم و رم باستان و چین کنفسیوس رها کنند همین مسیر تا اینجا را خواهد آمد بدون تردید - خوش آمد گفته و مثل همۀ ملت ها در کنار همسایه و شریک و رقیب - حتی بگو ارباب: چه اشکالی دارد ارباب داشتن وقتی خودت ابزار اربابی نداری - زندگی را از سر میگیریم. یا...هو

۱۳۹۶ بهمن ۱, یکشنبه

عصبی نباش آقای بهنود؛ من قصد ضربه زدن بشما را نداشتم. فقط دنبال عیار روشنفکر ایرانی بودم!

Related image

1- از اول که رفتم توئیتر قصدم نشست و برخاست با بزرگان و روشنفکران بود و استفاده از احتمال بحث در مورد دردهای میهن. بهمین منظور تعدادی از دم دست ترین روشنفکران فعال مثل بهنود و دهباشی و عباس میلانی و حسین باستانی و ابراهیم نبوی و نادر فتوره چی و خبرنگاران فعال بی بی سی و برخی خبرنگاران داخلی و ایرانیان خارجی را فالو کردم بدون اینکه انتظار فالوبک داشته باشم و خوشبختانه هیچ کدام هم فالوبک ندادند و کاملاً به عهد "خود بزرگ بین" روشنفکری خود وفادار ماندند. من هم معمولاً میرفتم و زیر برخی توئیت هایشان که بچشمم خورده بود منشن های بسیار بسیار مؤدب - و گاهی بندگانه حتی - میدادم و نظرم را - معمولاً انتقادی بود - میدادم. مدتها که هیچکدام اعتنایی نمیکردند و شتر دیدی ندیدی میکردند و من هم بنوشتن های یکسویه ام ادامه میدادم. تا اینکه اولین چراغ را حسین دهباشی روشن کرد و با احساس خطر از سوی من - بدون هیچ سؤال و جوابی - مرا شش قفله کرد و تمام. ابراهیم نبوی را هم که بعدم تعادل روانی دچار شده است خودم آنفالو کردم چون تعداد مزخرفاتش خارج از توان و تحملم شد. 

2- مسعود بهنود اما نه پاسخی میداد و نه اهمیتی میداد و من هم بنقد برخی از توئیت هایش ادامه میدادم. تا اینکه برسر توئیتی که راجع بنمایندۀ رباط کریم نوشته بود یک منشن یک خطی طنز دادم. بهنود اما دوباره توئیت رباط کریمش را ریت کرد و اضافه کرد که مخاطب توئیتش رأی دهندگان بودند و نه تحریمی ها. اینجا بود که باهم درگیری فکری و قلمی پیدا کردیم و نهایتاً منجر به بلاک کردن من از سوی بهنود شد. او اول سعی کرد مرا تحقیر کند که دیده بان را درست ندیده ام و ایراد مرا قبول نکند. سپس سعی کرد خودش را صریح و شفاف نشان بدهد و بگوید که نظرش را میگوید و مثل خیلی ها ریا نمیکند و بمن نصیحت کرد که باید خوشحال باشم از بی ریایی او. و دست آخر وقتی بازهم با از رو نرفتن من مواجه شد شروع کرد به ننه من غریبم بازی که او کسی نیست و چندتا آدم خواننده دارد و روشنفکر نیست و مرجع نیست و خلاصه هرچه تواضع بود بخودش نسبت داد و از من خواست که نخوانمش و مزاحمش نشوم. خب من از رو نرفتم و عین واقعیت را و مسئولیت روشنفکر را تکرار کردم و دز عصبیتش را تا بدانجا رساندم که کل لینک و گفتگو را که چون لکۀ ننگی بر دامنش شده بود حذف کرد و مرا هم شش قفله کرد مثل دهباشی. منشن های خودم این زیر هستند و چون حرف های بهنود حذف شده است - من هم اهل اسکرین شات و پرونده درست کردن نیستم - کل ماجرا را تعریف کردم که ارتباط بهتری بگیرید و بدنیست از اینطرف هم روشنفکران جامعه مان را بشناسیم.


1- مشکل ما خود شمایی با این تجاهل العارف که عجیب هم اصرار به تداومش داری. امشب که توی دیدبان دیدم ازشایعۀدیدارنمایندگان ازاوین ذوق زده شدی وگفتی فضا باز شده. درحالیکه ما همۀ جامعۀ مدنی را در88 باختیم وهرروز دارند بچه ها را خفه میکنند شکّم بردکه آیا تجدید چاپ کتابهایتان هم نقشی دارد!

2- من اگر هم جسارت داشته باشم که ندارم - بدودلیل نظامی جهان سومی بودن سابق و دلقک بودن لاحق - حتی اگرداشته بودم از ترس ابهت سالها تعقیب شما به خوشتیپی وخوشپوشی وخوشسخنی وخوشقلمی؛ نمی توانم منتقد فله ای شما باشم. چیزی را که من گفتم عین حرف شما در دیدبان بود که مریم را هم بدنباله آورد

3- من جعل نمیکنم و از اینکه هنوز روشنفکر پاسخگو هستید هم خیلی خوشحالم. اما مهم عین گفته تان هم نیست که معتقدم من دقیق شنیدم. و اصلاً من مهم نیستم. زیرا من توانایی تحلیل مستقل هم دارم تا اندازه ای. حرف من آن "حس"ی است که شما بمخاطب منتقل میکنید در خوشبینی افراطی تان. این اعتراض منست.

4- جسارت میکنم استاد و حالا که لطف کردید و با من همکلام شدید صریح عرض میکنم و زحمت را کم میکنم. حرف این است که شما - اغلب - در توئیتر صریح نمینویسید و حتی با نثر ادبی همیشگیتان هم نمی نویسید و یکی بنعل و یکی به میخ شما مرا اذیت و هواداران میلیونیتان را شرمنده میکند.

5- شما میفرمائید که معتقد به سیاست گام بگام و افتان و خیزان تاریخی از راه صندوق رأی برای رسیدن به دموکراسی هستید. بسیار خوب هرنوع اعتراض و شورش سیاسی را محکوم بکنید و با معترضان همراه نشوید. اما کمی هم زمان شناس باشید و در حالیکه تا دوسال دیگر انتخاباتی نیست و


6- فشار به معتدلان واصلاحطلبان شکل گرفته بیشتر جنبۀ تهدید به تحریک وحرکت روبجلو است. چه لزومی دارد که شما تیزی حملۀ درست جوانان و مردم ناراضی را کند بکنید که درهمین حد هم مطالبه محوری شکل نگیرد وکشور هر روز چند قدم عقب تر برود. آقای بهنود وضع کتاب و هنر و حجاب و دانشگاه آزاد و...آاخ

7- ادامه ندهم که خودم بیشتر حرص میخورم. درضمن از نظر من - و جامعه همینطور - شما "کسی" نیستید. بلکه شما روشنفکر مرجع هستید که هزاران نفر با شما هممشقی میکنند. همه که تحلیلگر نیستند و توده به مراجع خود مراجعه و موضع میگیرد. ببخشید و مرسی. یا...هو

8- شما 80 هزار نفر فالوئر همینجا دارید که رقم بالایی است وبخاطر شهرتتان است. شما در رادیو تلویزیونی کار می کنید که میلوین ها بیننده دارد ومرجع است. شما ده ها عنوان کتاب توصیفی -تخیلی -تاریخی -داستانی در دست و پشت ویترین دارید. پس شما هم روشنفکرید هم مرجع. میفرمائید لیاقتش را ندارید؟

9- محتمل است درست هم بگویید - حداقل دراین لحظه وبا این عصبیت درپاسخ قطعاً درست میفرمائید ولیاقت مرجع و روشنفکرنامیدن را ندارید - اما دست شما نیست وما برمبنای زمینۀ ذهنی ساخته شده در این 52 سال هم میاییم وهم میخوانیم وهم بچنین یاوه سراییها افتادن مرادمان را غصه میخوریم و تذکر میدهیم!

۱۳۹۶ دی ۱۹, سه‌شنبه

خامنه ای: امریکا و انگلیس عددی نیستند؛ وحشت اصلیم از "لندن نشین"هاست!

Image result for fall down  

مقدمه: در حالی که همۀ مفسران و تحلیلگران هنگ کرده اند و خبری از هلهلۀ مخالفان اریجینال جمهوری اسلامی نیست - دقیقاً نیست در هیچ فضایی عم از مجازی یا حقیقی - این دو توئیت را نوشته ام در توئیتر که اولی طعنه ایست بهمان هنگ کردن مخالفان و دومی پاسخیست به توئیت مهدی پرپنجی راجع به جانشین آیت الله خامنه ای. این توئیت ها را اول می آورم چون تحلیلم از حرف های خامنه ی تفسیر همین دو توئیت خواهد بود:

دماغم آویزونه بدجوری. چرا؟ از اعتراضات اخیر راضی نشان داد. دلیل؟ دلیلی ندارم از حسم گفتم. اصرار برای یک دلیل دم دستی! همین خانم و آقای توئیتر علیه الرحمه که هم از سیاست و هم از خامنه ای و هم از گاف ها و باگ های سخنرانی امروز او خالیست!

2- حرف اول و آخر را اتوریته میزند ونه قدرت سرکوب. چه درپیدایش حکومتها و چه در استمرار آن. اتوریتۀ روحانیت عموماً و روحانیت سیاسی خصوصاً آسیب جدی دیده و در حال رفتن زیر حداقل نیاز مشروعیت است. تلاش ایرانیان باید معطوف به تشویق گسلها و برملایی ناکارآمدیها برای کاستن ازاین اتوریته باشد.

متن: 
1- برمبنای نشانه شناسی گفتار و رفتار خامنه ای در طول رهبریش براحتی میتوان از سخنرانی امروز او نتیجه گرفت که خامنه ای از اعتراضات و تظاهرات اخیر نه تنها نترسیده بلکه به نوعی رضایت نسبی هم از نحوۀ اعتراض، جمعیت معترض، نحوۀ جمع کردن تظاهرات و نتایج مترتب برآن هم رسیده است؛ بعد از پایان آن. بنظر من خامنه ای در طول رهبریش فقط دوبار ترسیده است. و آن مربوط بوده است به وقایع 18 تا 23 تیرماه 78 و همینطور وقایع خرداد 88. این دو مورد تنها دو موردیست که خامنه ای از "جسمی علیل و ضعیف دارم" و نوعی استغاثه بدرگاه خدا و امام زمان استفاده می کند و احتمال سقوط خودش را هم با نمایش تسلیم در مقابل خدا میپذیرد؛ برای برانگیختن احساسات مؤمنان و وفاداران به اسلام و نظام. در حالیکه در وقایع اخیر تا پایان ورود نکرد و حتی آنرا بسخره گرفت در هنگامۀ جریان داشتن و ناچیز و حقیر شمرد در پایان آن و سخنرانی امروزش. البته که حق هم با اوست. زیرا نه تنها تظاهرات و اعتراضات جدید نتوانست از نظر کمّی بسطح تهدید جدی برای جمهوری اسلامی ارتقاء یابد. بلکه خودش موجب شد که بزرگترین رقیب و حریف داخلی اش - چپ پریروز و اصلاح طلب دیروز و اعتدالی امروز - نیز تخریب شوند و پایگاه اجتماعیشان به پائین ترین سطح ممکن در گذشتۀ جمهوری اسلامی نزول کند.

2- البته که برای من نه غریب بود و نه غیرمنتظره پایان اعتراض اخیر که گفته ام و قطعی می دانستم و میدانم که هیچ انقلابی با انقلابی متقابل قابل سرنگونی نیست. زیرا رژیم انقلابی خودش ناپایدار است و ناپایدار را با ناپایدار نمیتوان برانداخت. تنها و تنها راه سرنگونی رژیم های انقلابی - لاجرم ایدئولوژیک باید باشند و هستند - استحاله از درون است و جنگ از خارج. و این حرف لایتغیر من بوده و همیشه روی نرو خواننده های مستأصل از وضع موجود. و اتفاقاً خامنه ای امروز بالاخره با هر تلاشی هم بود نتوانست نقطه ضعف اصلی (استحالۀ ایدئولوژی) و وحشت همیشگیش از آن را بپوشاند. و شده حتی در یک کلمه هم منظورش را و نگرانیش را بیان کرد. او در جایی که از طراحان اعتراضات و تظاهرات اخیر حرف میزد گفت: امریکا و انگلیس و لندن نشینان.

3- ضمیر مرجع امریکا و انگلیس که مشخص است و راجع به دو کشور و دو دولت امریکا و انگلیس است که انگلیس را مهمتر میداند و جای دیگری از حرفهایش هم با افزودن صفت "خبیث" مورد علاق و برند خودش آنرا تکرار هم کرده است. اما اگر فکر می کنید که منظور از "لندن نشینان" بعد از امریکا و انگلیس نوعی مترادف سازی زبانیست برای دولت و کشور انگلیس؛ صد درصد اشتباه می کنید. زیرا منظور خامنه ای از لندن نشینان همان نحلۀ فکری معروف به "شیرازیها"ست که بارها خطرات ترسناک آنرا یادآوری کرده است. درست است که نحلۀ شیعۀ "شیرازیها" در تفسیر از مذهب به اندازۀ خامنه ای - حتی بیشتر از او - متحجرند. اما در یک مورد با خامنه ای مخالفت بنیادی و آشتی ناپذیر دارند. و آن عدم اعتقاد به تأسیس حکومت اسلامی در زمان غیبت است تا جائیکه چنین عملی را حرام شرعی هم میدانند. این ترس هموارۀ خامنه ای از شیرازیها البته در نزد همۀ روحانیان و مراجع ارشد سیاسی وجود دارد و همان ورژنیست که چندروز قبل از اعتراضات، محمد یزدی عریانش را خطاب به طلاب و روحانیان جوان مسئله دارشده با وجوب و وجود حکومت مذهبی گفته بود. به این مضمون تابلو که: "مملکت مال شماست. حکومت مال شماست. قوای مملکت مخصوص شماست. پست و مقام همه برای شماست". و از آنان خواسته بود که از حکومت پشتیبانی کنند.

4- غرض از این روده درازی واجب این بود که بگویم خامنه ای هم بدرستی تنها خطر بالفعل را "استحاله از درون" میداند و نا امید شدن مؤمنان و حزب اللهی ها و طلاب از کارآمدی و مشروعیت حکومت مذهبی و سرعت گرفتن موج گرایش به شیعۀ شیرازیها (لندن نشینان). از نقطه نظر این نگاه دقیق این مشروعیت زدایی از مذهب حکومتی تنها نگرانی بحق خامنه ای از تظاهرات و اعتراضات و افشاگریهای جدید است. زیرا هرنوع تنش و بروز نارضایتی و اعتراض رویش های ایدئولوژی را کند و متوقف و موجودی فعلی طرفداران نظام را دچار ریزش میکند. اینجا تنها نقطۀ برنده ما و ملت دربند است و باید مرتب دستکاری و ناسورسازی زخم برای غیر قابل التیام شدن قرار بگیرد.

5- البته حرف امروز خامنه ای یک نکتۀ مثبت و تازه هم داشت. و آن قبول مسئولیت از سوی شخص خامنه ای بود. بضرس قاطع میگویم که تا قبل از دولت حسن روحانی خامنه ای هیچگاه و هیچگاه حتی یکبار بتلویح هم از مسئول بودن شخص خودش حرفی نزده بود و نمیزد. بعد از ریاست جمهوری روحانی اما خامنه ای در چند نوبت بصورت گذرا و تلویحی مسئول بودن خودش را قبول کرده بود. اما هیچگاه تاکنون با صراحت - مؤکد هم - بمسئولیت خودش در قبال ادارۀ کشور اعتراف نکرده بود. این موضوع اما چرا مهم و مبارک و دست آوردی برای مردم است؟ به این دلیل که بدنۀ هوادار جمهوری اسلامی و خامنه ای را تحت این شک و پرسش قرار می دهد در هنگام انتقاد داشتن به رویه های جاری - حداقل در مورد معیشت و اقتصاد ضعفا حساسند - که خامنه ای را هم مورد تشکیک و سؤال ذهنی قرار بدهند و با پی بردن به عدم کارآمدی نظام - و نه دولت - از حکومت مذهبی عبور و عدول کرده و با پیوستن به نحلۀ شیعۀ لندن نشینان به استحاله از درون مورد انتظار سرعت بدهند.

6- از نظر تشخیص تحلیلی من "استحاله از درون" همین الان هم بنقطۀ "افت رژیم" رسیده است. و توازن قوای موجود بنفع مدرنها و حکومت عرفی بسمت سکولاریسم است. اما - این اما مهم است- یکی از اصلی ترین قسمت های پازل "استحاله از درون" برای فروپاشی نفوذ یا ظهور یک عنصر تحولخواه بدرون سیستم و رأس یا نزدیک رأس نظام است. بعبارت دیگر گورباچفی لازم است تا استحاله را فعال کند در درون سیستم. اگر گورباچف ممکن نبود تا قبل از مرگ خامنه ای؛ حداقل دیگر داشتن یک یلتسین در پائینتر از خامنه ای غیرقابل اجتناب است برای فعال کردن چاشنی استحالۀ عملی و نهایی. و الا بعید نیست که رهبر با تمهید و انتصاب یا انتخاب یک "دن شیائوپینگ" - رهبر اصلاحات اقتصادی چین بعد از مرگ مائو - قلابی بتواند بخشی از استحاله را ترمیم و حتی ایدئولوژی اسلامیش را بازسازی کند.

7- راجع به حسن روحانی نظرم همان است که در جای دیگر هم گفته ام. هم باید با خامنه ای و قم چالنج کند و بخشی از استحاله را در بخش اجتماعی و فرهنگی فعال کند، و همزمان مبارزه ای بی رحم با فساد را راه بیاندازد، و در عین حال که کابینه اش را ترمیم جدی کند در راه هم چابک سازی و هم شایسته سالاری. البته که این آرزو در حد محال است و حداقل روحانی فعلی - و بویژه بعد از اوج نابخردیش در ماجرای حقوقهای نجومی و اتهامات وارده بر برادرش - قادر به انجام هیچکدام از این سه مورد نیست تا چه رسد بهرسه مورد همزمان. لذا در غیر مرگ ناگهانی خامنه ای به این زودی پیش بینی من این است که تظاهرات اقتصادی - حداکثر بعد از 22 بهمن - شروع و تداوم خواهد یافت و مورد حمایت بخش هواداران خامنه ای هم قرار خواهد گرفت. و محتمل روحانی بسقوط کشانده خواهد شد و دولت در اختیار تلفیقی از نظامیان و تکنوکرات های جوان قرار داده خواهد شد. البته این اتفاق خطرناک خواهد بود از این نظر که چنین دولتی - با چینش احتمالی موجود در ذهن من که برای پرهیز از بحث و جدل های بی مبنا و سوء استفادۀ سیاست سازان خامنه ای از فکر من وارد جزییات نمیشوم - قطعاً ضد فساد خواهد بود و بسیار کارآمدتر از روحانی عمل خواهد کرد و نه تنها باعث ترمیم برخی شکاف ها و گسل های مهم سالیان اخیر در ایدئولوژی خواهد شد بلکه تداوم جمهوری اسلامی بعد از خامنه ای را هم تقویت خواهد کرد. این سناریو حتی اگر روحانی هم سقوط نکند؛ برای سال 1400 قطعاً اجرا خواهد شد و بساط یک حکومت - دو دولت 40 ساله بپایان خواهد رسید.

مرگ مشکوک هاشمی؛ ویدیوی رهبری دایمی خامنه ای و ایرادات وارد به آن!

Image result for ‫خامنه ای و هاشمی‬‎

1- بهتر است با آخرین ویدیوی افشاگر راجع به چگونگی رهبر شدن آیت الله خامنه ای شروع کنم. بنظرم قطعی میرسد که نشت این ویدیو کار خانواده یا دوستداران سیاسی علی اکبر هاشمی رفسنجانی باشد. به این دلیل قوی هم که همزمان دوباره مشکوک بودن مرگ هاشمی هم قویتر مطرح شده و گویا خانواده و هوادارانش تقریباً مطمئن شده اند که ایست قلبی هاشمی از همان نوع ایست قلبی سید احمد خمینی بوده است بتصویب خود خامنه ای. البته احمدی نزادی ها هم در مظان گمانه زنی میتوانند باشند. اما من همانقدر که مطمئنم و با حرف عزیز جعفری موافقم در نقش احمدی نژادی ها - تلفیقی از جنبش عدالت طلب دانشجویی پیرو سعید زیبا کلام و عناصری از پایدارچی ها به تصویب رییسی و علم الهدی - در جرقه زنی به اعتراضات اخیر شروع شده در مشهد؛ در نوار بیرون آمده آنانرا مؤثر نمی دانم. زیرا اولاً خود احمدی نژادی ها هنوز حساسیت زیادی دارند روی خامنه ای و دنبال چنین مأموریتی نمی روند و ثانیاً حلقۀ محدود یاران احمدی نژاد هم قدرت نفوذ و تهیۀ چنین ویدیوی حفاظت شده ای را ندارند.

2- منظورشان از افشای این سند مهم 30 ساله میتواند متعدد باشد از انتقام خانوادۀ هاشمی از خامنه ای گرفته تا تضعیف هرچه بیشتر او در نزد هوادارانش - بویژه بین طلاب و روحانیان جوان و هنوز دولتی و حکومتی نشده یا کمتر آلوده - زیرا که خامنه ای کم تحت فشار خارجی و داخلی نیست این روزها؛ و علاوه بر باختن همۀ دست آوردهای وجهۀ جهانی جدیداً بدست اورده اش از رفتارهای دونالد ترامپ - در نزد اکثریت لیبرال های مخالف ترامپ نزد دولت ها و افکار عمومی دنیا - خامنه ای مقدار زیادی هم از مشروعیت اریجینالش در داخل و خارج را نیز از دست داده است. اما در مورد انتقام: میدانیم که خانوادۀ هاشمی بغیر از فائزه و یک کمی هم مادر پیرشان بقیه - بویژه پسران بازهم بغیر از کمی مهدی - مثل پدرشان بسیار محافظه کارند. آنان ابتدا تصمیم گرفتند که با سکوت اولیه و پذیرش مرگ طبیعی پدرشان با خامنه ای معامله ای ناگفته و نانوشته بکنند. حتی میبینیم که محسن در دیدار خانواده با خامنه ای در روزهای مرگ هاشمی آن را بزبان هم می آورد و از خامنه ای میخواهد که کمی با آنان مهربانتر باشد. اما خامنه ای به این معاملۀ سکوت پاسخ مناسب نداد و نه تنها همۀ اسناد مهم هاشمی در دفتر کارش را مصادره کرد بلکه بجای آزادی مهدی هم بقیۀ خانواده را ممنوع الخروج کرد. لذا هاشمی ها هم با احتیاط و محافظه کاری خیلی زیاد تصمیم گرفتند که خامنه ای در نقطه ضعف - اخیراً دچار شده در خیابانها - را یک ضربه هم آنان بزنند.

3- این تحلیلی که از ویدیوی جدید دادم چه درست باشد - بنظرم منطقی و قوی تر از همۀ سناریوهاست - یا نباشد در این مورد شکی نیست که افشای این ویدیو هم بضرر خامنه ایست و هم بنفع مردم از جهت "هنگام تعیین رهبرآینده" اگر تا آن موقع جمهوری اسلامی مستقر باشد. زیرا که معلوم شدن بد عهدی خامنه ای در مورد دایمی کردن رهبری موقتش با عدم اعتراض به رهبری موقت بودنش و خواهان برگزاری مجدد جلسۀ خبرگان بعد از رفراندوم اصلاحات قانون اساسی در سال 68 - او مسئول اینکار بود چون در موضع رهبر موقت باید حکم دایمی کردن رهبری خودش یا دیگری را او میداد - او را نامعتبر و متقلب معرفی میکند در ابتدای شروع رهبریش و هواداران مذهبی با اخلاصش را مسئله دار کرده و دچار بازهم ریزش می کند. البته مدارکی منتشر شده است که نشان میدهد مجلس خبرگان در جلسۀ فوق العاده اش دایمی شدن رهبری خامنه ای را تأیید کرده است. اما مشکل اینجاست که رهبری موقت خامنه ای در آن مقطع به اتمام رسیده بود و طبق پروتکل های دموکراتیک جاری در آن زمان باید خامنه ای و هر شخص دوم یا سومی در شرایط برابر نامزد میشدند برای رهبری دایمی و مثل زمان انتخاب خامنه ای برهبری موقت مذاکره و مباحثه میشد و کفایت مذاکرات و رأی گیری و شمارش آراء صورت میگرفت که نشده و فقط در بیانیۀ خبرگان به تأیید رهبری خامنه ای اشاره شده است.

4- این نمایش آمده در ویدیوی خبرگان معلوم میکند که قصد صحنه گردانان حل مشکل پیش آمده در قانون اساسی قبل از بازنگری نبود. زیرا آنان براحتی می توانستند رهبر موقت را از مراجع جامع الشرایط آنروز مثل مرحوم گلپایگانی و امثالهم انتخاب کنند که بر قانون اساسی جاری در آنروز منطبق باشد. و بعد از رفراندم قانون اساسی جدید هم با استناد به قانون جدید مثل خامنه ای - غیر مرجع - را به رهبری دایم انتخاب کنند.

5- یک مورد هم که هم مورد پز و پروپاگاندای هوادارن خامنه ای واقع شده و هم مخالفان امروز او را نیز تحت تأثیر قرار داده موضوع تقوی و ورع او در اعلام عدم قبول ولایت فقیهی بعد از خمینیست. من از ورع و تقوای خامنه ای نه دفاع می کنم و نه حمله چون معیار اندازه گیری چنین مسایلی در دست هیچ انسان دیگری غیر از خود آدم نیست. اما انگیزۀ اضافۀ خامنه ای برای عدم پذیرش را میتوانم بنویسم که یکی را قبلاً هم نوشته ام و دومی را برمبنای عملکرد خامنه ای در طول رهبریش را متوجه شده ام.

الف- اولین عامل استنکاف خامنه ای از قبول رهبری مربوط بوده است به سن جوان او و آرزوهای هنوز جوانی کردن و از پست های مادیتر و پرتحرک تر سیاسی بهره بردن. به این معنا که خامنه ای فکر میکرد که ولایت فقیه یک پست بشدت پیر و یکجا نشین است و باید از خیلی از نعمات مادی - حداقل پز علنی - خودداری کند و این را نه میخواست و نه در شخصیتش بود. زیرا ما میدانیم که ایشان از بدو جوانی آخوند ژیگولی بود و خیلی اهل جلوه گری و معاشرت و مسافرت و تحرک. که قبول ولی فقیهی همۀ اینها را منتفی میکرد.

ب- موضوع دوم اما مهمتر بود. خامنه ای میخواست با عدم قبول لفظی ولایت فقیهی همۀ آخوندهای خبرگان را مطیع و منت دار و گروگان خودش بکند برای طول رهبریش. یعنی اگر فردای رهبریش تا 30 سال بعد - اکنون - نُطُقی از هرکدام درمیامد با رفرنس به همین نحوۀ انتخابش او را خفه کند. کما اینکه هم منتظری را حصر کرد و هم آذری قمی را از حیز انتفاع ساقط کرد با این حربه و خیلی های دیگر. حالا میفهمیم که آن نمایش ظاهراً فروتن و از روی ورع و تقوا قرار بود چه عنصر خطرناکی بشود و شده است در یکه تازی خامنه ای بدون حتی یک نفس کش در بین علماء. یا...هو

۱۳۹۶ دی ۱۸, دوشنبه

کوتاه ترین تعریف از بزرگترین مشکل جهان (جمهوری اسلامی)!

Image result for thinking man statue


علت تامه را میگویم:

1- برخلاف اکثریت مطلق تحلیلگران سیاسی از ده سال پیش گفته و اصرار کرده ام که ج.ا اسلامی یک پدیدۀ فلسفیست. که از دو قسمت "شیوخ زاهد و متحجر" - متمرکز در بخش انتصابی رهبر - و "سیاستمداران فاسد" - متمرکز در بخش انتخابی رییس جمهور - تشکیل شده است.

2- زاهدان پرقدرت و ضد مدرنیته و لاجرم ناکارآمد هستند و فاسدان کم قدرت و فرصت طلب و مدرن. زاهدان باج میدهند به فاسدان که تحجر مذهبی در صورت - مثل ممنوعیت بی حجابی و عشق و سکس و زن - را حفظ کنند و فاسدان کوتاه می آیند که تحجر مذهبی دزدی هایشان را پوشش بدهند.

3- نه زاهدان منتصب تمایلی به جلوگیری از سیاستمداران فاسد دارند و نه فاسدان تمایلی به مخالفت با تحجر زاهدان. و الا راه حل مشخص است. زاهدان رهبر از تحجر دست بردارند تا سیاستمدران فاسد را برکنار و نعقیب کنند. مثل فرمول محمد سلمان در عربستان!

نتیجه: فاسد خواندن امثال جنتی - و اکثریت سران بخش انتصابی - همانقدر بازدارنده و آدرس غلط است که دفاع کردن از دست های پاک امثال روحانی و جهانگیری - و اکثریت سران بخش انتخابی -. زیرا اتهام یا تبرئۀ نچسب همواره عاملی برای عدم باور توده ها میشود که بطور غریزی بهتر از روشنفکران گره های اصلی را شناسایی کرده و می فهمند. و به زاهدان متحجر و فاسدان بوروکرات این فرصت را میدهد که برملایی تحجر زاهدان و فساد سیاستمداران را پوشش داده و از تیغ مخالفت و انتقاد گم کنند.

این یک پیش درآمد است فقط برای یادآوری و تحلیل بعدی. یا...هو