۱۳۹۳ بهمن ۳, جمعه

توئیت فکاهۀ خامنه ای: استیصال ایدئولوژی در دعوت از جوانان غربی: عضوگیری برای داعش!


قبل از پرداختن به موارد مهم هفته می خواهم نگاهی بکنیم به پیام توئیتری آیت الله خامنه ای خطاب به جوانان مسلمان کشورهای غربی. انشاء الله که فردا صبح بچه های کیروش بتوانند عراق را شکست بدهند و حال و روزی بگذارند برای نوشتن پست هفته. زیرا بنظر من بازی با عراق سخت ترین بازی ایران در این تورنمنت است و عراق بدلیل نوع سبک بازی و شباهت فیزیکی به تیم ایران همیشه مشکل ساز بوده و می تواند باشد کماکان.

الف- اما برویم به سراغ نامۀ رهبر جمهوری اسلامی به جوانان مسلمان کشورهای غربی و از همین ابتدا تیتر وار بشمارم نقاط ضعف کاملاً آشکار این نامه نگاری تاریخی را که در عمر 36 سالۀ جمهوری اسلامی برای نخستین بار است که اتفاق می افتد:

1- این نامه نه بعنوان نظر رسمی خامنه ای و در رسانه های رسمی حکومتی بلکه بعنوان درددل مجازی ایشان با مسلمانان مورد مخاطبش از ابزاری بهره جسته است که استفاده از آن و بدستور شخص آیت الله در ایران ممنوع بوده و فیلتر است.

2- نکتۀ بعدی این نامه گنگ و بی سر و ته بودن متن آن است که خواننده بعد از خواندن چندبارۀ آن بالاخره متوجه نمی شود که خواستۀ این رهبر مذهبی از مخاطبانش چیست؟! و جوانی که می خواهد به ندای ایشان لبیک بگوید؛ باید مشخصاً چه کاری را انجام بدهد: شروع کند به مطالعۀ تاریخ غرب. برود خودش مفسر و تحلیلگر قرآن بشود تا بتواند شخصاً اجتهاد کند و به آموزه های اصیل مورد توجه - آن هم مسکوت گذاشته شده در نامه - خامنه ای دسترسی پیدا کند؟ و چگونه؟ و آیا اینکه خامنه ای نوشته به تحلیلگران و مفسران قرآن و اسلام - حتی خود ایشان - و هیچ منبع دیگری اعتنا نکنند؛ شامل روحانیان شیعه هم می شود یا نه! و در اینصورت چرا ایشان بدون صلاحیت لازم - خودش گفته که به حرف او هم توجه نکنند - اصولاً بخودش اجازه داده تا چنین دستورالعملی را صادر کند و ... البته خوب است این را یادآوری کنم که مؤمنان ایدئولوژیک و اسلام سیاسی بشدت عاشق متونی هستند که بی سر و ته باشند و هیچکس نتواند از آن متن نوشته شده یا گفته شده سر در بیاورد.

3- فکاهی ترین بخش این نامه اما مربوط است به مخاطبان یقینی این نامه. به این نشانی که اگر فرض یقینی بگیریم که مخاطبان این نامه در وحلۀ نخست جوانان مسلمان شیعه باشند. زیرا که سنیان اصولاً مذهب آیت الله را قبول ندارند که بخواهند حرف او را بعنوان عالم دینی گوش کنند و مهمتر از آن بپذیرند. لذا با این پیش فرض حتمی از خنده روده بر می شویم که خامنه ای جوانانی را مخاطب قرار داده که یا خودشان را و یا پدر مادرهایشان را از ایران تحت حکومت خودش اخراج کرده است. زیرا 90 درصد جوانان شیعۀ ساکن غرب شیعه های ایرانی تبعید شده یا مهاجر بعد از انقلاب ایران هستند.

4- نکات دیگری هم در فکرم بود که بنویسم اما چون مطلب طولانی می شود و به بخش مهم دیگر مجال طرح نمی دهد لذا فقط به علت صدور این نامۀ غیر رسمی اشاره می کنم و می روم سراغ ادامۀ مطلب. آیت الله خامنه ای چه در مقام ولی فقیه حکومت اسلامی ایران و چه در مقام شماره یک سیاسی این حکومت؛ وظیفه و مسئولیت داشت و دارد که در مورد کلیۀ حوادث اتفاق افتاده در حوزۀ اسلام - بمثابه سیاست ما عین دیانت ماست - اظهار نظر شرعی و قطعی و راهگشا و تعیین کننده بکند. و بعبارت دیگر این تنها مسئولیت و وظیفۀ قانونی ایشان هم است. اما او ده روز گذشته از حادثۀ کشتار پاریس نه تنها نتوانسته بسرعت واکنش نشان داده و نظر مذهبی خودش را بیان کند. بلکه حالا هم که بعد از دو هفته لب گشوده رفته بسراغ یک روش کاملاً بی اثر و خنثی و همگانی - از بقال سرکوچه تا پروفسور غیر سیاسی فلان دانشگاه در هر جای جهان - که چنین کرده اند و می کنند. و البته این بی جهت نیست: زیرا اسلام سیاسی و ایدئولوژی حکومتی آن شکست خورده و حاصلی جز ویرانی ایران برای ما و کشت و کشتار و جنگ در همه جای جهان - با الویت مسلمان کشی بدست خود مسلمانان - برای سایر مسلمانان و سایر جوامع ببار نیاورده است. و واکنش مستأصل و بسیار دیر هنگام آیت الله به مهمترین موضوع روز جهان حاصل این نا امیدی و شکست محتوم است.

ب- اما چون فرض محال محال نیست؛ فرض کنیم که جوانان عموماً مسلمان سنی ساکن غرب به حرف مرجع رافضی ها گوش کنند. و بخواستۀ خامنه ای بروند بسراغ متن قرآن و زندگی و سلوک نبوی را از معتبرترین متن موجود (قرآن) استحصال کنند. پس بگذار من هم با آنان همراه بشوم ببینم کار این جوانان به کجا خواهد رسید با دعوت خامنه ای: اسلام از بدو بعثت تا جهانگیر شدن آن بعنوان دین جدید در آن روزگار چهار مرحله را پشت سرگذاشت که عبارت بودن از:

1- شروع بعثت و مرحلۀ تبشیر و تبلیغ در مکه بمدت 13 سال.

2- هجرت به مدینه (یثرب) در سال 13 بعثت و تلاش برای  تشکیل حکومت تا حدود 7-8  سال بعد.

3-  مستقر کردن و شدن حکومت بعد از سال هشتم هجری قمری در مدینه و اطراف آن.

4- توسعۀ حکومت به سایر بلاد عرب و سپس جهانگشایی های حکومت دینی.

پ- از این چهار مورد سه مورد اول آن در زمان حضرت رسول بود و وقایع آن در قرآن معکس است و مورد چهارم که بعد از رحلت پیامبر اسلام و بدست خلفای جانشین انجام گرفته در قرآن نیامده است. حالا سلوک پیامبر اسلام در آن سه دورۀ حضور فیزیکی شان را با استناد به مطالب قران نگاه بکنیم:

1- 13 سال دورۀ نبوت در مکه کمترین دست آوردی ندارد و بغیر از اسلام آوردن تعداد معدودی از خویشاوندان حضرت رسول و برخی محرومان و در حاشیه ماندگان کسی رسالت حضرت محمد را نپذیرفته و نه تنها نپذیرفتند که بلکه با دیوانه و ساحر خواندن ایشان به تمسخر و استهزاءش هم می پرداختند. بشهادت خود قرآن در این دورۀ 13 ساله جز حرف های اخلاق کلی و امهات مهربانی و ضعیف نوازی و آدم خوب بودن خبری از هیچ آموزۀ حکومتی و قتل و قتال و زور و کشمکش و از این قبیل نبوده است. تا جائیکه وقتی حضرت محمد با مخالفت جدی برخی مخاطبان وحی هایش قرار می گرفت خداوند آیه هایی را برای خلاصی حضرت از دست معترضان وحی می فرمود: مثل سوره ای که راجع به "من بدین خود شما بدین خود" که ما از آن ضرب المثل مداراگر "عیسی بدین خود و موسی بدین خویش" ساخته ایم و قبل از انقلاب بسیار کاربرد داشت. پس اینجا محمد نه قدرت دارد و نه یار و غمخوار و نه پیروانی جز انگشت شمار مثل حضرت علی و عمار و یاسر و بلال و چند اسم دیگر - بعداً به مهاجرین معروف می شوند - و لذا نه خشن است و نه جنگی دارد و نه زوری می گوید و ... و مهربان است مثل هر آدم بدون قدرت و بدون شوکت و جاه. این دوره از نبوت حضرت رسول را می توان با 15 سال از ظهور و بروز خمینی در سال 1342 اینهمانی دید تا 1357.

2- اما در حالیکه خود حضرت هم از پذیرفته شدنش بعنوان دین جدید در حال نا امیدی بود و می رفت به صف کسانی بپیوندد که در طول تاریخ ادعای نبوت کرده اند اما بدلیل عدم پذیرش جامعۀ میزبان شان موفق نشده و به پیامبران کاذب شهرت یافته اند؛ ناگهان یک حادثه در یثرب ورق را بر می گرداند و دو طایفۀ یهودی اوس و خزرج بدلیل نزاع با سایر قبایل یهودی بر سر منافع ملکی و مادی پیغام می فرستند برای حضرت محمد که اگر رهبری آنان در نزاع با رقبایشان را بپذیرد آنان نیز حاضرند پول و تجهیزات فراهم کنند و به دین اسلام محمد بگروند. حضرت قبول می کنند و با یاران معدود مکی شان می روند به مدینه و تقریباً شش سال بی وقفه می جنگند تا می توانند با سرکوب و نابود کردن قبایل معترض یا غیر مسلمان؛ حکومت اسلامی را در مدینه تأسیس و تا اندازه ای مستقر کنند. در این دورۀ شش ساله هر چه وحی و آیۀ قرآن است مربوط است بجنگاوری و قتال و خونریزی و هراساندن و ایجاد رعب از سویی در دل مخالفان و وعده های مادی و معنوی دنیوی و اخروی از اطعمه و اشربه و سکس و کنیز و برده و الاماشاء الله برای رزمندگان و جهادگران. در بین آیه های نازل شده در این شش سال مطلقاً از رحمت و رواداری و گذشت و از این قبیل کمترین اثری نیست و اگر غیر از کشتار و جنگ کلمه ای آمده مربوط است به دعوت به تسلیم. - این دوره قابل شبیه سازی با سال های 57 تا 67 جمهوری اسلامی است که خمینی بدعوت بازار و با زمینه سازی مارکسیست های اسلامی و در حالیکه خودش هم شوکه شده بود از این بختیاری؛ آمد به ایران و بقول خودش ملت ایران از امت محمد هم بهتر بودند که بدون خونریزی تسلیم شدند -

3- اما این وضعیت بعد از صلح حدیبیه با قریش مکه کمی تعدیل می شود و برخی آیه های رواداری مثل سخن نیکو را بشنوو از درست ترینش تبعیت کن یا مثل لااکراه فی الدین و ... که بیشتر از چند مورد نیست نازل و در سلوک حاکمیت حضرت نمایان می شود. چرا تعدیل می شود: به این دلیل که حالا حکومت اسلامی مستقر شده و دیگر ترسی از سقوط بدست ضدانقلاب ندارد. اما به ثروت و مدیریت و معرفت کفار یا یهودیان باقی مانده در قلمرواش نیاز دارد. لذا این آیه ها از جهت حفاظت این سرمایۀ کیفی از دست مسلمانان افراطی که خیلی جدی گرفته بودند قضیه را و از خود حضرت هم جلو افتاده بودند لازم می شود. و معنای دقیق آن این است که شما نیروهای کیفی که دین جدید را نپذیرفته اید؛ آزادید بر عقیدۀ خود بمانید مشروط بر اینکه اولاً حکومت اسلامی را سرویس بدهید و ثانیاً از تظاهر و تبلیغ دین و مذهب و عقیدۀ خود پرهیز کنید. این مورد هم اینهمان است با جمهوری اسلامی به ارث رسیده به خامنه ای رهبر قلابی بعد از فوت آیت الله خمینی.

ت- خیلی زیاد شد و مناقشه برانگیز و از حدود صلاحیت من هم خارج شد. اما می خواستم نتیجه بگیرم که رحمت اسلامی فقط به دو مرحلۀ بدون قدرت و در اقلیت بودن در مکه و مرحلۀ مصلحت سنجی در قدرت مستقر و بعد از اکثریت شدن در مدینه محدود بود و لاغیر. و در مرحلۀ وسط که مهمترین مرحله و تأسیس حکومت است حداکثر بی رحمی و سرکوب و سبوعیت و خونریزی و ایجاد رعب؛ سلوک مسلمانان صدر اسلام بوده در مقابل هر آنکس که اسلام نمی آورد و به نبوت حضرت محمد گردن نمی گذاشت به شهادت قرآن. لذا جوانان مسلمان اگر حرف خامنه ای را گوش کنند و به قرآن مراجعه کنند لاجرم باید از مکه (انگلیس و بلژیک . فرانسه و امریکا و ...) هجرت کنند به مدینه (سوریه و عراق و افغانستان و پاکستان و ...) تا با کمک پول و تجهیزات مسلمانان سنی که با شیعیان تضاد منافع پیدا کرده و نزاع می کنند؛ بتوانند ابوبکر بغدادی را به تأسیس و استقرار حکومت کمک کنند تا پس از استقرار در "مدینۀ روز"هم به "مکۀ روز" لشکر بکشند هم به ایران و هم به اندلس و هرجای دیگر دنیا. بعبارت دیگر مسلمانان مورد خطاب خامنه ای در مرحلۀ دوم بازسازی و نوزایی حکومت حضرت محمد در صدر اسلام هستند و هنوز بمرحلۀ سوم (تأسیس حکومت مستقر) که خامنه ای و رفقا در ایران رسیده اند و کیفش را می برند نرسیده اند تا برحمت از روی مصلحت قدرت بیندیشند. البته خامنه ای حرفی از رحمت نزده در نامه اش و او قطعاً دلش می خواست "کاشکی بغدادی شیعه بود." یا...هو

۱۶ نظر:

ناشناس گفت...

دلقك عزيز، تمثيل موازى هنرمندانه اى بود در مقايسه صدر اسلام با صدر جمهورى اسلامى. البته پيام خامنه اى به شيعيان خارج از ايران هم همانطور كه شما هم اشاره كرديد پشم است، زيرا اكثر اينان فرزندانشان را شيعه مورد نظر متوهم آقا بار نياورده اند كه بروند توييت ايشون رو بخوانند و عمل كنند. حرف رهبر نزد اكثر جوانان و شيعيان داخل ارزشى ندارد چه برسد به شيعيان خارجى، مگر اينكه به بصره و لبنان توييت زده باشد.
ارادتمند، افشين قديم

ناشناس گفت...

کتاب 23 سال علی دشتی به زیبایی بر این مواردی که شما مطرح کردید اشاره کرده است.
لینک دانلود
http://uploadkon.ir/uploads/6c56a32ea8b0c3e7fd55d02d8591b845.pdf

ناشناس گفت...

سلام. این مورد 4 رو یکم بیشتر توضیح می دهید؟ واکنش حلزونی خامنه ای چه ربطی به ناامیدیش دارد؟ یعنی فرضیه شما اینه که از دست نیافتنی بودن آرزوهاش افسرده شده؟

شما که خوب تحلیل می کنی یه سوال اخه چرا این افراط گرایان چنین کار هایی رو انجام می دهند؟ نمی فهمند که با این کار به قول شما وارد فاز مدینه می شوند!؟ من نمی فهمم هنوز نباید تو فاز مکه باشند؟

ناشناس گفت...

این نامه بی سرو ته بنظر می آید بنوعی در تایید حوادث فرانسه باشد.به زبان ساده یعنی همین راه را ادامه دهید و ما هم پشتیبان شما هستیم!!
اینها مشتی افراد متوهم هستند که اصولا با زمان حال بشر 1400 سال اختلاف فاز دارند.همه مسائل را بگونه دیگری دیگر می بینند.متاسفانه چون دارای حیات انگلی هستند چه آنموقع که با ترساندن و تطمیع مردم پول های کلان خمس و زکات و نماز مسخره میت و هزار بامبول دیگر ثروت های کلان جمع می کردند و چه بعد که خود را به شیر های نفت با دلارهای بی کران رساندند , بی خاصیتی و عدم کارایی اندیشه آنان پنهان مانده است. به تعبیر عملی اگر یک حکومت را به آنها بدهند که منابع معدنی و نفتی نداشته باشد از اداره یک روزه آن کشور هم عاجز هستند چه رسد به آنکه بخواهند یک تمدن پیشرفته و مدرن را بنا کنند و یا قدمی بتوانند در راه پیشرفت های تکنولوژیکی بردارند. یک حیات پر مدعای انگلی! فقط هم جنبه تخریب دارند و سازندگی کلا برای ایشان متصور نیست.با همه علم لدنی خود قادر به ساخت یک آرمیچر و یا یک چرخ خیاطی نیستند. جالب است که از دکتر و دوا و سلفون و تلویزیون از خدمات غرب استفاده می کنند و بر علیه آنان موضع می گیرند. جامعه ایده آل ایشان پایان بشریت است.

شاخ و شجر

ر گفت...

نیچه می گوید تمام تمدن ها ریشه در خون دارند.... و چه خوب می گوید

این مرحله وسط که شما می فرمایید خشن است، و هست، صرفا به اسلام محدود نمی شود. آمریکا در زمان تاسیس، کشورهای آمریکای لاتین در زمان اسپانیایی شدن، روسها در زمان استقرار و تثبیت(ایوان و کارتین) همه خون ریخته اند... و اسلام در حجم کشتار، سفاکیت و شکل نابود کردن مخالفان خود اساسا با آنها قابل قیاس نیست. چون مسلمانان،اعرابِ مکی را به خاطر کافر بودن می کشتند و یانکی ها و اسپانیایی ها سرخ پوستان را به خاطر حیوان بودن، فرق زیادی بین این دو هست! (لطفا در این مساله تردید نیاورید که عجیب است، خود کانادایی ها رسما نسل کشی و حذف کامل قبایل سرخ پوست را پذیرفته اند). بنابر این اگر خشنونت و کشتن و اینها بد است که همه در همیشه تاریخ به آن مشغول بوده اند و اگر خوب است که خب، بگذارید اسلام هم خشن باشد!
البته فحش دادن به اسلام و کتاب و شخصیت هایش امروز مد روز ایران شده و ایرادی هم ندارد! ولی خب کج و کوله تحلیل کردن وقایع تاریخی و چرخاندن صفحه بازی آن طور که دوست داریم... نه نظرم عوض شد، خیلی هم خوب است!!

ناشناس گفت...

حیف شد بازی رو باختیم مقصر باختم یکی داور بود که بهش گفته بودند بزار عراق داعش زده ببره برای فیگور اسیا خوبه، یکی هم حقیقی همش تو اوت بود نباید لایی بخوره یا اونقدر بد پنالتی نگیره.

ناشناس گفت...

دلقک گرامی
نامه خطاب به جوانان اروپا و آمریکای شمالی بوده نه به جوانان مسلمان

Dalghak.Irani گفت...

ناشناس بسیار عزیز و لذیذ. سلام به روی ماهتان.

فرمایش شما کاملاً درست و دقیق است و من جزو معدود دفعاتی است که گویا متن را با پیشداوری ذهنی خوانده ام و دچار این خطای بسیار آشکار و استراتژیک شده ام. لذا ضمن سپاس از شما از خوانندگان هم عذرخواهی می کنم. و تلاش می کنم که خطاهایم تکرار نشوند. هرچند بغیر از دو بند مربوط به مسلمانان شیعه و سنی بقیۀ نوشته ام کماکان معتبر است. اما اعتراف می کنم که اگر پیام خامنه ای را بکل جوانان غرب فهمیده بودم این مطلب را نمی نوشتم. زیرا با اینکه همین پیام به جوانان غرب را هم فرافکنانه و فرار از مسئولیت سیاسی رهبر جمهوری اسلامی در قبال وقایع مربوط به فرانسه می دانم. و همینطور چنین درخواستی از جوانان اروپایی را فریبکارانه و ریاکارانه ارزیابی می کنم. اما در اینکه این جزو حقوق آیت الله خامنه ای بعنوان روحانی ارشد اسلام و تشیع است را باور و تأیید می کنم. و برای اشتباهم متأسفم. یا...هو

رامیار گفت...

واقعاً مقایسه جذابی بود. خیلی لذت بردم از این مقایسه جذاب که تابع نعل به نعل است.
ضمنا نامه را هم خیلی خوب تحلیل کردید. نکته ناامیدکننده برای من این بود که فارین پالیسی با شوق و ذوق تیتر زده بود که آیت الله خامنه ای با طور غیرمنتظره ای جوانان را به مدارا و تحمل فراخوانده است.
برای من این عدم شناخت غربیها از ایران و حکومتش سخت جای تعجب دارد. نمیدونم کی میخواهند بفهمند پس کله رهبران ما چیزی بیشتر از حرفهایی است که میزنند و اساسا حرفهایی که زده میشود باد هواست. باید جای دیگر را برای تحلیل جستجو کرد.
ممنون که هستید و مینویسید
ضمنا متاسفانه پیشبینیتان درست درآمد و به عراق باختیم. ولی بازی بسیار خوب و جنگنده‌ای بود از طرف بچه‌ها. عراقیها هم انصافا خوب بازی کردند.

ناشناس گفت...

با درود بر دلقک؛
درست تحلیل کرده بودی. البته به نظر من این نامه را خامنه ای به این دلیل نوشته که موج قدرتمند تبلیغاتی علیه اسلام و مسلمین در غرب به راه افتاده و با راهپیمایی باشکوه فرانسه جنگ تمدنها از نوع نرم آن عملیاتی شده است. از آنجا که هر اتفاقی که به ضرر حضرات جمهوری اسلامی باشد یا توطئه غرب است یا از اساس مشکوک است (ولایتی) یا ساخته و پرداخته سرویس های جاسوسیست و نماینده باریتعالی بر زمین، احساس می کند که آرمانهایش هدف حمله قرار گرفته است، تلاش می کند در قالبی مظلومانه از باورهایش دفاع کند. البته به نظر من خامنه ای در حال حاضر و به طور علنی در قالب نوع سوم مواجهه با دشمن که نوشته بودی عمل می کند.

پراگماتیست

Dalghak.Irani گفت...

البته یک نکته را هم اضافه کنم حالا که پیام خامنه ای به کل جوانان غربی بوده است. و آن اینکه اگر قرار باشد جوان غیرمسلمان از مطالعۀ قران به نتیجۀ اسلام چجور دینی است برسد قطعاً خیلی سریع به اسلام دین خشنی است خواهد رسید از آیات مدنی قران. زیرا جوان غربی که مسلمان متعبد و دیندار نیست که قرآن را از نگاه درون دینی مطالعه کند و به نتایج من در آوردی رحمت للعالمین خامنه ای و مصباح - چه رحمتی هم واقعاً - برسد بلکه جوان غربی - در بهترین حالت مسیحی - قران را از نگاه برون دینی و عقلانی خواهد مطالعه کرد که در اینصورت دیگر واویلاست و ممکن است برای رحمت ابوبکر بغدادی - در مقایسه - کمپین حمایت راه بیاندازد. یا...هو

ناشناس گفت...

دلقک گرامی
سلام البته از کوچکتره اما از بس به سیرکت سر می زنیم حساب و کتاب امروز و دیروز دستمون نیست سلام یادمون میره

ناشناس گفت...

ابن نامه اوج بد بختی خامنه ای را نشان میدهد که از جوانان ایران بکلی نا امید شده و میداند دیگر حنای اسلام برای ایرانیان بجز معدودی بسیجی و خشک مغز رنگی ندارد لذا اقدام به فریب جوانان خارج از ایران کرده و بی شک این اقدام خشک و خالی نمیشود و هزینه اش رو از جیب ملت بد بخت ایران میدهد

ناشناس گفت...

نکته ای بدیع هم بگویم درباره ماهیت دین اسلام؛ آیا اسلام چنان که ادعا می شود دین رحمت است یا دین خشونت؟ پاسخ با بررسی افرادی که مسلمان افراطی نامیده می شوند آشکار می گردد. اگر اسلام دین رحمت باشد قاعدتا باید مسلمان افراطی فردی بسیار رئوف و مهربان باشد و اگر دین خشونت باشد مسلمان افراطی به غایت خونریز و سنگدل. پاسخ البته بر همگان آشکار است.

پراگماتیست

ناشناس گفت...

آقا به نامه کاری ندارم ولی در مورد اسلام چرت نوشتی و فقط خیال پردازی کردی

ناشناس گفت...

خیال پر دازی نیست اقا. کفنی برای خودت درست کن. وگودالی برای خودت در نظر!