۱۳۹۲ اسفند ۶, سه‌شنبه

آقای روحانی؛ اگر نمی توانی از تصمیمت دفاع کنی؛ لااقل تصمیم نگیر.


1- هر گونه اعتراضی به عدم وفای بعهد روحانی در سیاست داخلی به قول هایی که ایشان در تبلیغات انتخاباتی خود داده است؛ با این کج فهمی اعتدالیون روبرو می شود که اولاً منظور اعتراض کننده به مسایل سیاسی است مثل آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر رهبران جنبش سبز؛ و ثانیاً معترضان به روحانی با رادیکال کردن مواضع داخلی ایشان خواسته یا ناخواسته سیاست خارجی او را - بسیار مهم است از نظر اقتصادی و مردم عادی - بمخاطره می اندازند. در حالیکه - حداقل - شخص من در مصداق های اعتراضم به روحانی مطلقاً به موضوع های صرفاً سیاسی - مثل آنچه که بالا ذکر کردم - معطوف نیستم و می دانم که بهر دلیل قاطبۀ مردم هم حساسیت خاصی بمسایل سیاسی داخلی نشان نمی دهند. و حتی در همین دنیای مجازی هم اخبار مربوط به تضییقات سیاسی در مورد فعالان سیاسی و اجتماعی با کمترین مراجعه و کلیک مواجه می شود. حتی اگر راجع به موسوی و کروبی عزیز باشد.

2- من خوب می دانم که سیاست بمعنای خاص آن مشکل ایران نیست در حال حاضر. زیرا چرخش های سیاسی در داخل و خارج بارها اتفاق افتاده و اتفاق نیز می تواند بیفتد. زیرا چرخش و نرمش در مسایل سیاسی مخالف جدی در نزد الیگارها و ایدئولوگ ها (روحانیان مؤثر) ندارد. و بنا به "هزینه - فایده"ی خاص خودشان مثل عملکرد تحریم ها و کم شدن آلاف اولوف بی حساب و کتاب به حوزه ها و روحانیان و احتمال بروز شورش در میان محرومان و فقرا؛ می توان سیاست را تغییر داد. مثل آنچه که در سیاست خارجی اعمال شد و همین می تواند در سیاست داخلی هم - منظور فقط آشتی کامل با نیمۀ دیگر الیگارشی و خودی ها - اعمال شود اگر اوضاع بیخ پیدا کند. مشکل اصلی حکومت آخوندها در آنجایی است که آنان معتقدند احکام قطعی فقهی دارند و مثل حوزۀ سیاست نیست که بتوان بخاطر ماندگاری و رانتجویی تغییرش داد. آن حوزه ها که روحانیان ایمان و باور دارند که حکم قطعی مذهبی دارند تقریباً همه در حوزۀ جامعه و فرهنگ است. مثل حجاب زن ها، موسیقی، تلویزیون، ورزش و بطور خلاصه هر آنچه که تحت واژۀ فقهی "لهو و لعب" صورت بندی می شوند. لذا بمحض کمترین تحرکی در زمینه های اجتماعی و فرهنگی با تمام نیرو بمیدان می آیند و سدراه شکل گیری زندگی مدرن می شوند. 

3- بنابراین اصلاح طلبی در سیاست دولت های جمهوری اسلامی به تصمیمات این دولت ها در حیطۀ سیاسی محدود نیست. بلکه معیار قضاوت در مورد دولت ها به نوع نگاه آنان بحوزۀ اجتماعی و تصمیماتی که در این حوزه می گیرند است؛ و مهمتر از آن چگونگی اجرای آن تصمیمات. در این گردنۀ مهم است که همه از اصولگرا و اصلاح طلب و اعتدالی زمین گیر هستند. زیرا که خودشان هم بهمان مبانی اسلامی معتقد و متعهدند که الیگارهای روحانی مرجع تفسیر کنندگانش هستند. یا حداقل هم اگر خود اصلاح طلبان و اعتدالیون به برخی گشایش ها در حوزۀ فرهنگ و اجتماع باور داشته باشند در عمل نمی توانند - چون نمی خواهند - رو در روی روحانیان مرجع و ارشد حوزه قرار بگیرند. و تا این جسارت و این خواستن در اینان شکل نگیرد امکان کمترین اصلاحی در حکومت بشدت بسته در بخش فرهنگ و اجتماع مدرن نبوده و نیست و نخواهد بود. و تا این حوزه اصلاح نشود شادی و طراوت به جامعه باز نخواهد برگشت و بهره وری شکل نخواهد گرفت و پیشرفتی حاصل نخواهد شد؛ حتی اگر اقتصاد هم بزور افزایش درآمدهای نفتی ترمیم مصنوعی مقطعی شود.

4- اعتراض من به لغو کنسرت های - حتی - مجوز گرفته از دولت در شهرهای مختلف در روزهای گذشته، یا ماجرایی که بر سر فیلم "عصبانی نیستم" در جشنوارۀ فجر اتفاق افتاد و موجب عقب نشینی دولت شد و در تازه ترین مورد لغو کنسرت مجوز گرفتۀ احسان خواجه امیری و ده ها نمونۀ دور و نزدیک از این زاویه است. حتی من به روحانی اعتراض نکرده ام که چرا در این موارد (گشایش های اجتماعی - فرهنگی) خیلی نامحسوس حرکت می کند و یا چرا به فلان فیلمساز و کنسرت مجوز نداده اند؛ بلکه اعتراض من به این است که "چرا روحانی از تصمیمی که می گیرد دفاع نمی کند. و خیلی راحت در مقابل روحانیان خشکه مقدس عقب نشینی می کند". من اینقدر به اعتدال روحانی احترام می گذارم که حتی از او نخواهم رادیکال تر بشود در تصمیمات فرهنگی و اجتماعی دولتش. بلکه اعتراض و خواستۀ من این است که: "یا مجوز نده/ یا اگر مجوز دادی از تصمیمت دفاع کن و عقب ننشین". ممکن است بگویند که اگر هم مجوز ندهد شروع می کنم به اعتراض که چرا مجوز نداده است. این حرف درستی است. اما نوع اعتراض به "عدم تصمیم گیری" با اعتراض به "عدم دفاع از تصمیم گرفته شده" جنس متفاوت دارد. در اولی اعتراض به مشی تئوریک روحانی خواهد بود و اتهامی به ایشان وارد نمی کنم ولی در دومی اعتراض به بی عرضگی او در عمل کردن به تصمیماتی است که می گیرد. من به بی عرضگی اجرایی روحانی اعتراض دارم فعلاً. یا...هو

۹ نظر:

ناشناس گفت...

عقب نشینی های روحانی توجیه منطقی ندارد. او اصولا چیزی برای از دست دادن ندارد. بنظر می رسد ما ایرانیان بیش از اندازه لازم روی او حساب باز کرده ایم. همانگونه که خاتمی مدام میگفت من کاره ای نیستم و ما خودرا به نشنیدن میزدیم واز او یک شوالیه اصلاحات در عالم خیال خود می ساختیم در مورد روحانی هم داریم خیال پردازی می کنیم. بهتر است اکنون به او به چشم یک محلل بنگریم که قرار است زن اقا را برایش حلال کند. حال اگر خود او اقدامی کرد و خود را ارتقا داد ما نیز به او ارتقا می دهیم و "پس از" اقدام عملی او برایش تقدیرنامه می نویسیم.به عمل کار برآید به سخن دانی نیست.

قهوه چی گفت

سه چرخه گفت...

سلام دلقک عزیز
واقعا اون وضع دستگیر شدن سربازان آبرو نذاشت برای نیروهای نظامی ایران. اینها با این حساب و کتاب ها برای امریکا هم شاخ و شانه میکشند. خیلی دلم میخواست حرف شمای نظامی را هم در این مورد بشنوم . مرسی. در مورد سوالی که در پست قبل کردم هم دقیق متوجه شدید و امیدوارم که این طور نشود که امریکا تمام دغدغه هایش را به هسته ای گره بزند که آن وقت این مذاکرات بسیار طول خواهد کشید.

ناشناس گفت...

تیمسار
درموردسربازان اسیر شده ایرانی, اون تیربار بی صاحاب دوشیکا که بیرون از چادر افتاده بود زار می زد!! معلوم نبود این تیر بار به چه دردی میخورد انجا؟ بنظرم باهاش قند می شکستند!

ناشناس گفت...

سلام تیمسار
ج.ا از بدو تولد و در طول 35سال عمر خودش با بسیاری از محدودیتها و تحریمهای اعمال شده از بیرون و درون تبدیل به موجودی ناقص الخلقه شده که به تعبیری دارای شکمی بسیار فربه و پاهایی بسیار ناتوان و کوتاه، دستانی دراز و قدرتمند و شعور و هوشی همانند جلبک است. حال این موجود ناقص الخلقه با نسخه های معمولی درمان پذیر است آیا؟
آیا مطالبات مدرن در این موجود واقعا تاثیر داره؟
بنده به جد مشکوکم به این روشها معمولی.
نیاز به جراحیها در سطح پیوند اعضاست.
سالم باشی
آرش

ناشناس گفت...

دلقک گرامی
تاریخ ایران بر این مهم گواهی می دهد که ملت ایران در تصمیم گیریهایش بیش از اینکه تابع عقل و منطق باشد اسیر احساسات است و بیش از اینکه خود به تحلیل بپردازد دنباله رو قافله است.
این ملت حاضر به پرداخت هزینه نیست و همواره از مبارزه واهمه داشته است.
امیرکبیر را به کشتن میدهد و پس از آن به سوگش می نشیند و قهرمانش می کند. رضا شاه را تا حد یک دیکتاتور خوار می کند و پس از پنجاه سال به فکر خدمات او و ارزش وی در ایجاد ایران نوین میفتد. بختیار را بم مسلخ میفرستد و سپس بر آنچه کرده افسوس میخورد. با در حصر ردن موسوی و کروبی نفس راحتی می کشد ولیکن آنها را قهرمانی در حصر میخواهد.
احمدی نژاد را تا حد یاران امام زمان بالا میکشد و سپس حماقت و بلاهت وی را در ملا عام جار میزند. منتظری را سمبل جوکهای خود میسازد و پس از مرگش او را سمبل مقاومت و اسلام واقعی می نامد.
این ملت نیاز به قهرمان دارد ولیکن نه قهرمانی که از آنها عمل طلب کند بلکه قهرمانی که یتوانند وی را سمبل مظلومیت قرار دهند و چون امام حسین بر او ضجه زنند. ملت ما عاشق قهرمانان مرده و در بند است.
این ملت امیرکبیر را نه بعنوان صدراعظم بلکه بعنوان شهید باغ فین می پسندد. عاشق رضاشاه در تبعید است و کشته مرده مصدق در احمدآباد. بختیار را مثله شده می پرستد و خاتمی را رانده شده و موسوی و کروبی را در حصر ارج مینهد و همواره منتظر است که تمامی مواهب اجتماعی را در سینی و در گوشه منزلش به وی تقدیم کند.
این ملت حاضر است که در صف توزیع سبد کالا در زیر دست و پا له شود و انواع حقارت را تحمل کند ولیکن حاضر نیست برای کوچکترین حق مسلم خود ذره ای پایمردی نماید و همه منتظر سفره آماده اند و بس.
روحانی نیز با استفاده از این خاصیت ملت به قدرت رسیده و خود میداند هرچه دروغ بگوید و یا به قول های خود نیز وفا نکند کاری بیشتر از غر زدن و جوک ساختن از این ملت بر نمی آید.
در ضمن دلقک گرامی مگر از روز اول بیش از این انتظاری از روحانی داشتید؟ وی برگزیده رهبری است و هیچوقت دیده نشده که کارد دسته خود را ببرد.

ناشناس گفت...

ملت متوهم! حكومت سه سده عرب ها، و هزار ساله ترك ها بر اين سرزمين! و ديگر هيچ....

ناشناس گفت...

و اینک روحانی! بعد 4 سال خواهد آمد و گفت "نگذاشتند!"

ناشناس گفت...

دلقك جان، موقعى كه اين امر تحقق يابد ، يعنى پايان تز استبدادى جمهورى اسلامى، فكر نمى كنم روحانى مرد اينكار باشد.
اوادتمند، افشين قديم

ناشناس گفت...

"خاک بر سر روحانی"
این چیزیه که روحانی داره هر روز به جون میخره با اینکاراش ، یکی به گوشش برسونه