۱۳۹۲ اردیبهشت ۳, سه‌شنبه

رد پای پررنگ امریکا در شناسنامۀ جبهۀ پایداری: از رهبر تا دبیرکل و هلو!




1- جناح تندرو و ضد امریکایی جمهوری اسلامی چنان پر حجم و مسلسل وار و لاینقطع همۀ مخالفان و منتقدان را به جاسوسی و دست نشاندگی دول و سرویس های اطلاعاتی امنیتی غرب متهم می کند و کرده است که تقریباً خود من هم که پنج سال است بیرون از ایرانم و حتی کمترین ارتباط را نیز با انگلیسی ها دارم در ناخودآگاه خویش پذیرفته ام که صرف اقامتم در پایتخت انگلیس وابستگی به ام آی سیکس است و همواره نوعی احساس گناه در ذهنم خلجان دارد. این پدیدۀ جنگ روانی این تأثیر مخرب را هم با خود دارد که فرد تحت هجوم چنین تبلیغات و اتهامات پرحجمی اولاً حساسیت زدایی می شود از تئوری توطئه و ثانیاً مطلقاً به این اندیشه نمی افتد که ممکن است خود اتهام زنندگان عامل بیگانه باشند.

2- واقعیت این است که هر آنچه - بویژه - در 8 سال گذشته در ایران اتفاق افتاده است با هیچ متر و معیاری همخوانی ندارد چه با گذشتۀ این سرزمین کهن فرهنگ و چه با داشته های فعلی ایران. مثلاً نگاه کنید به صحنۀ انتخابات پیش رو و کسانی را که قارچ وار اعلام نامزدی می کنند برای ریاست جمهوری از صافی نگاه و ذهنتان عبور بدهید. آیا نود در صد اینانی که با وقاحت مثال زدنی خودشان را در قوارۀ رییس جمهور ایران می بینند حتی در حد و اندازۀ مدیر دون پایۀ یک اداره نیز شایستگی و لیاقت اثبات شده دارند. حالا بگذریم از اینکه همان اکثریت مورد مثال آنان از نظر شکلی هم جزو دفرمه ترین آدم های همطراز خویش در جامعه محسوب می شوند. یکی زبانش لکنت دارد، دیگری شباهت تام با افراد منگل و عقب ماندۀ ذهنی دارد، سومی لباس پوشیدن ساده را بلد نیست و چهارمی و پنجمی و الا آخر! طرفه اینکه کسر بزرگی از این احساس تکلیف کنندگان تفاله های دولت احمدی نژاد هستند که نه بخاطر برائت از او استعفاء داده باشند بلکه بدلیل اخراج خفت بار از طریق او وزارت های بادآورده شان را از کف داده اند.

3- حالا در این گیرودار تصور کنیم که آیت الله خامنه ای موفق بشود - احتمالش زیاد است - و بتواند جبهۀ پایداری مصباحیه را  برای 8 سال دیگر مسلط به مقدرات این سرزمین نفرین شده بکند. آیا گمان می کنید که در پایان این 8 سال که برابر خواهد بود با شروع قرن جدید خورشیدی چیزی از ایران باقی خواهد ماند که نیاز به لشکر کشی و جنگ و ویرانی باشد از سوی غرب و امریکا. بدیهی است که پاسخ منفی است و ایران اگر کماکان برمدار 8 سال گذشته اداره شود اصولاً از دایرۀ کشورهای متعارف - هرچند بشدت عقب مانده نیز - بیرون خواهد رفت.

4- در چنین نگرانی بود که تصمیم گرفتم نگاهی واقع گرا - هر چند با الگوی حسین شریعتمداری - بکنم به واقعیت موجود در عرصۀ سیاست ایران. و در کمال شگفتی و ناباوری متوجه شدم که این جبهۀ اراذل اوباش نوظهور که به تدبیر و دستور مستقیم آیت الله خامنه ای به مرحوم خوشوقت و مصباح یزدی و حسینیان و آقاترانی راه اندازی شده است چسبندگی کاملاً علنی و قابل اثباتی به امریکا دارند. اطلاع تأیید شده داریم که سعید امامی کشته شده بمصلحت و دستور خامنه ای جزو خانه زادهای بیت رهبری بود، و حتی تا آنجا به خامنه ای نزدیک بود که ارتباطات همسر آیت الله با غرب را هم او سامان می داده است. وکیست که نداند سعید امامی جزو نزدیک ترین یاران و رفیق گرمابه و گلستان روح الله حسینیان بوده و چه دفاعیه های آتشینی از او نکرده و نمی کند و خود کیهان شریعتمداری او را عامل سیا و موساد معرفی کرده است. در سوی دیگر آخوند آقاترانی - واقعاً یک طلبۀ بسیار فقیر درپیتی در سال 59 - دبیر کل پایداری است که گرین کارت امریکایی دارد و عملاً - حداقل محکم تر از حقیر انگلیسی و بسیاری از ایرانیان مقیم امریکا - شهروند امریکا محسوب می شود. تا برسیم به آیت الله مصباح یزدی که تنها - با تأکید به تنها - روحانی ارشد ایرانی است که مراودات مسافرتی علمی و چک آپ های سلامتی خود را به امریکا کرده است و می کند. در حالیکه سایر روحانیان فرتوت و جان دوست بیشتر به اروپا و انگلیس و اسپانیا وابسته هستند از جنبۀ طولانی کردن عمر بی برکت خود. و بالاخره برسیم به معجزۀ هزارۀ چهارم جناب دکتر کامران باقری لنکرانی که پدری امریکایی دارد و مصر است اعلام کند که بدستور محمدی گلپایگانی مراوده با پدرش را نه تنها حفظ بلکه گسترش هم داده است.

5- اطلاعات فوق تنها مستندات غیرقابل انکار و صدها بار تکرار شده ایست که همۀ ایرانیان از آن مطلع هستند و الا اگر بخواهیم بسیاق شریعتمداری رفتار کنیم - یک مزخرف را امروز در ورق پاره اش می نویسد و فردا ادعا می کند که اتهامش به وابستگی و جاسوسی فرزانگان به غرب مستند است و سندش را هم همان نوشته اش در شمارۀ روز قبل کیهان معرفی می کند - می توان دلایل و قراین خیلی بیشتری را هم احصاء کرد و برشمرد.

6- نتیجه اینکه حداقل هیچ گروه و شخص حقیقی و حقوقی دیگر تا این اندازه مجتمع (خامنه ای طراح، مصباح یزدی پدر معنوی، حسینیان عنصر کلیدی، آقاترانی دبیرکل و لنکرانی سخنگو و نامزد ریاست جمهوری جبهۀ پایداری) عناصر مشکوک به وابستگی به امریکا و غرب را نشان نمی دهند. بنظرم می رسد که خامنه ای و مصباح ندانسته و در تله افتاده و بقیۀ عناصر نامبرده با تأکید بر نام "آقاترانی" دانسته و مأمور رسمی یا غیر رسمی؛ اهداف غرب و امریکا در بارۀ ایران را تعقیب می کنند. اهدافی که بر دو عنصر کلیدی زیر متمرکز است در دراز مدت:

الف- له کردن شخصیت و غرور ایرانیان از طریق کمک به بازیگردانی آدم های حقیر بعنوان رهبران و سیاستمداران کشور. زیرا آنان خوب متوجه شده اند که بزرگترین نقطه قوت ایرانیان - خیلی شبیه خود امریکائیان - غرور و منم زدن ها و خود را تافتۀ جدابافته دانستن در میان سایر ملل همپالکی است - البته این نقطه قوت در عین حال بزرگترین نقطه ضعف فرهنگی ما هم است - بنابراین اگر بتوانند با مسلط کردن مداوم چندین سالۀ آدم های بی مقدار ایرانیان را تحقیر و در نهایت از نظر شخصیتی له کنند خواهند توانست برای همیشه از یک ایران همیشه شاخ در منطقه ای حساس آسوده بشوند.

ب- ضمن اینکه آنان می دانند که بطور طبیعی این آدم های حقیر و حاکم؛ ثروت ها و امکانات کشور را نیز برباد داده و محصول نهایی شان ایرانی تخریب شده از نظر مادی و تحقیر شده و له شده از نظر نیروهای انسانی خواهد بود.

7- خودم در ابتدا گفتم که این نگاه خیلی نگاه سخت گیرانه و تئوری توطئه محوری است که خود من از هواداران پرو پا قرص آن نیستم. لذا مجدداً تأکید می کنم که ابداً منظور من این نیست که امریکا و غرب - بویژه سیاستمداران بالفعل آنان - چنین نقشه ای را هم می دانند و هم تعقیب می کنند در تاکتیک های روزمره. اما من شخصاً شک ندارم که چنین نگاهی به ایران در سطوح استراتژیک غرب قطعاً وجود دارد و آنان شدیداً خواستار تخریب مادی و تحقیر معنوی ایران هستند و روند جاری کشور به رهبری خامنه ای را همسو با این استراتژی تقویت می کنند. دقیقاً مثل ورژن داخلی آن که مخالفان دو آتشه و بسیار برانداز جمهوری اسلامی هم تنها راه نجات ایران را در تقویت و انتخاب لمپن ها و اراذل و اوباشی مثل تیم احمدی نژاد سال 84 و جبهۀ پایداری و خط مصباح در سال 92 می دانند و تعقیب می کنند. اینان استدلال می کنند که خرابکارها اگر چه ایران را ویران می کنند ولی خوبی شان این است که رژیم را هم سرنگون خواهند کرد بالاخره! یا...هو

۱۰ نظر:

ناشناس گفت...

دلقک جان سلام و ارادت

عالی بود، یک آقا ترانی اش! دو پاراگراف آخرت و سه اینکه بالاخره مرا به آنچه حدسم و ظنم اشارت میداد ولی نمیدانستم چیست نزدیک کردی و آن تکه گم شده این پازل دو سر بی انتهاست!

سیاست همانند هر سیستمی - که پیش از این خدمتتان عرض کرده ام - جهت حفظ تعادل پایدار و دستیابی به اهدافش نیازمند سه اهرم است که یک استراتجی، دو تاکتیک و سه بی رحمیست، اهم و مهم هم ندارد، سررشته امور در ایران چند باری از دستانشان در رفت و ما جفتکهایی زدیم ولی اینگونه به نظر میرسد که دوباره سررشته این عروسک بی جان به دست عروسک گردانش باز گشته است و هر گونه که میخواهد دست و پایش را تکان میدهد حتی اگر جفتکی هم زده شود با اراده عروسک گردان بوده است.

عمو دلار


مسلم گفت...

هر جور می خوای حساب كن. خر همون خره فقط پالانش عوض شده.
واقعا چرا؟ كاره كیه؟
رضا شاه و میارن تبعیدش می كنن. شاه و میارن برش می دارن. صدام و دارودسته ش رو تا خرخره مسلح می كنن بعد خودشون هزینه می كنن كه برش دارن. طالبان و قذافی و مبارك دست پرورده های خودشون بودن خودشون هم نسخه شو پیچیدن.مطمئن باشیم كه هركس در خاورمیانه حكومت می كنه،دستی تو كاسه اونوریها داره. تاریخ همه ملتها اینو نشون داده. حالا دلیلش چیه خدا داند.شاید اینا همه برای جلوگیری از نفوذ كمونیسم بود.حالا كه كمونیسم نیست. پس لابد خطری دیگه هست كه نیاز به نیروهای دیگه ای داره تا جایگزین بشه و سر راه قرار بدن.واقعا كی پشت ماجراست؟

ناشناس گفت...

سلام دلقك عزيز
اگر چه خود شما هـم با شك و ترديد اين مقاله را نوشتيد ولي مگر جمهـوري اسلامي كم منفعت براي امريكا و غرب داشته است !
يك طبقه سرمايه دار را در اغاز انقلاب از كشور فراري دادند و ميليونهـا دلار سرمايه كشور را به اقتصاد غرب تزريق كردند و امروز هم يك طبقه سرمايه دار به وجود امده است ، باز هـم تمام ثروتشان در كشورهاي غربي ست
در تمام اين سالها يك بار سر قيمت نفت با غرب جنگ و جدل نكردند ( مثل زمان پهلوي )
كشورهـاي منطقه را تبديل به خريداران عمده و افراطيه تجهيزات نظاميه امريكا كردند
سالانه حداقل ٢٠ هزار نيروي تحصيل كرده و متخصص را به رايگان تقديم غربيان مي كنند
و دهها خدمت ديگر ....
پاينده باشيد

ناشناس گفت...

همان طور که گفتم شرط می بندم که جنگ شود و تهران منهدم شود. در تایید حرفهایم سری بزنید به لینک احادیث خودشان
مثل اینجا
http://pishgooei.persianblog.ir/post/163

ناشناس گفت...

به این مطلبی که نوشتی شک نداشته باش. حقیقت همین است. وگرنه چگونه امکان دارد دولتی بر سر کار آید که در عرض 8 سال اینچنین یک سرزمین را از تمام داشته های مادی و معنویش خالی کند؟

ناشناس گفت...

به دوست بالائى مسلم، همونجور كه گفتى خر عمون خره ولى پالونش رو عوض ميكنند و پرسيدى نميدونى چرا اين بلا سر ملتهاى منطقه در طول تاريخ اومده. جوابش رو خودت دادى ، خر ملت اين كشورها هستند كه حكومتهاى مختلف رو به شكل پالون روشون عوض ميكنند و اين هم نتيجه جهليه كه زاييده دين من درارى مفتى ها و آخوندهاست. غرب هم كه چار صد پونصد سال پيش رنسانسش رو طى كرده خوب بلده براى منافع خودش پالون اين خرها رو عوض كنه. خلاصه تا جهل ملتها هست پالونه هم سر جاشه. به قول دائى جان ناپلئون همه چيز زير سر انگليسيهاى بى ناموسه. ( با عرض پوزش از دلقك) .
سلامت باشيد. افشين

ناشناس گفت...

دیمیتری:
این تحلیل تا حدود زیادی صحیح است چرا که این بد مصب بی پدر و مادر آغا ترانی مدتی در آمریکا بوده و احتمالا سیا در همان موقع ترتیبش رو داده و اون رو تبدیل کرده به عامل و نفوذی خودش در حکومت. البته قیافش خیلی شبیه اعراب بدوی صدر اسلامه و شاید کسی از این جهت به اون شک نکنه اما خوب تئوری اسب تروا هنوز هم کاربرد داره. به هر حال قدرت لژ حجتیه و در حال حاضر مصباحیه را نباید نادیده گرفت که تئوری اصلی آنها بر پایه نابودی است و نفوذ بسیار زیادی هم روی آغا دارند.علی الظاهر آغا هم خیلی تحت تاثیر مصباح قرار داره و هر کسی را او تایید کند رئیس جمهور اینده خواهد کرد. بنابراین تا این جای کار باید پروفسور هلوی لنکرانی را رئیس جمهور بعدی دانست.(ببخشید طولانی شد)

ناشناس گفت...

خود شاه سال ها پيش گفت كه اگر ريشهاي امام خميني را بزنيد زير چونش نوشته Made in England. راستي اسم پدر خميني و حتي نام فاميلي اصليش چي بود؟!

ناشناس گفت...

این گوشه‌ی نقد سیاسی خیلی وقت بود در ادبیات «کوبش و نقد» کم و کاست داشت. بحمدالله رفع نقصان شد.بهره‌ها بردیم فراوان .عرق شرم هوادارای بی‌مواجب پیشین‌مان همین‌طور ساری و جاری شده . حبّذا و مرحبا.گره از فهم خلایقی باز نمودید بی‌منّت.دستمریزاد.مانده‌ام این نوشتار برگرفته از همان تأثیرات تغییر ذائقه و جایگشت مثانه و مغز (آنچه که در آهستان بدان محظوظ و شاد گشته بودید) است که این‌گونه نغز و بدیع نوشتید یا خدای ناکرده خَلَجان روحی؟ یا...حق
هارپاک آریوشین

دوست گفت...

دلقک عزیز
این مطلب رو به عنوان یک نظر می فرستم که شاید ارزش چاپ داشته باشد و البته شاید ارزش بحث و بررسی نیز.
این گاز انبری که به حلقوم این ملک و ملت فرو رفته مثل همه گاز انبرهای دیگه دو دسته دارد : یک دسته آن داخلی است که یکجا اشاره کرده بودی به دارو دسته آمریکاییها (نئوکانهای داخلی) یعنی گروه پایداری ها و شیخشان مصباح یزدی.
دسته دیگرش همان ماجراجویان نو محافظه کار و دارو دسته اسرائیلیشان هست که سیاستهایشان اظهر من الشمس.
این دو گروه اگر در پشتوانه و ریشه یکی نباشند در برایند و نتیجه عمل دقیقا در یک راستا هستند . . . یک مرور سطحی بر حوادث 8 سال گذشته و روی کار آمدن گروه احمدی نژاد و حمایتهای عجیب مستقیم و غیر مستقیم از او و دولتش چه در داخل و خارج گویای این واقعیت است.
از حمله های لفظی دو طرف به یکدیگر تنها برایند تحکیم وضعیت یکدیگر در بزنگاههای مختلف را شاهد بودیم. چه آن زمان که احمدی نژاد و دولتش زیر ضرب بعد از انتخابات 88 بودند تهدیدات حمله به ایران از آن طرف شدت گرفت و چه زمانی که دولت نتانیاهو به دلیل مشکلات اقتصادی زیر فشار بود و به لطف آقایان توانست موقعیتش را به تهدید اینوری ها و نفی هولوکاست تثبیت کند . . .
اما این سناریو که برای این خاتون ایران چیده اند بسیار شبیه به سناریو های فیلمهای هالیوودی به مانند "روز استقلال" است . . . که برای خلاص شدن از تهدید موجودات فرا زمینی ویروسی (جاسوسی) را به سفینه مادر ارسال کردند که یکجا از شر سفینه مادر (ایران) و اقمارش ( بخوانید حزب الله و سوریه و . . ) خلاص شوند . . . خاصه اینکه در هردو سناریو عامل نفوذی یهودی است (وارد بحث یهودیان مخفی در سیاست ایران نمی شویم).
منتها دو اتفاق خارجی مهم مهره ها و دسته داخلی گاز انبر مزبور را (فعلا تا مدتی) به خلا فرستاد (معلق کرد): نتیجه انتخابات آمریکا و اسرائیل . . . که در هر دو مورد با تمام تلاش های نو محافظه کاران نتیجه آن نشد که کار یک سره شود . . . حتی با پوست خربزه هایی مانند ترور ولیعهد عربستان که به زیر پای اوباما انداختند این تحرکات با هوشیاری دموکراتهای ضد جنگ ناکام شد.
به هر حال برای کسانی که اوضاع و احوال این ملک را از طریق سیرک شما رصد می کنند بد نیست دانستن شیوه های علمی پیش بینی و آنالیز آینده یک اجتماع . . . بطور مثال تحقیق و شبیه سازی که برای پیش بینی در گیری ها و جنگ ها در دانشگاه زوریخ سوئیس انجام شده . . . خلاصه کلام خیلی از چیزهایی که ما به عنوان اتفاق یا احتمال صرف در موردش بحث می کنیم در جای دیگر دنیا یک چیز قابل پیش بینی است . . .
مطلب دیگر اینکه بنا بر همین علوم دقیقه زمانی که یک سیستم در وضعیت بحرانی قرار گرفت فقط و فقط با یک اثر و شوک قابل فرو پاشی است . . . اجتماع هم از این قاعده مستثنا نیست . . . به یمن تلاش شبانه روزی مسئولین در این سالها ایران به وضعیت بحرانی از نظر سیاسی و اجتماعی رسیده است. در حال حاظر راهی به پایان این نقشه راه نمانده آنهم باز هم به خیانت امثال پایداری ها و شریعتمداری و مشائی (نام پایداری برای این فرقه چندان هم بی مسما نیست!) که به وظیفه خود خوب آگاهند.
نکته آخر اینکه برای فرو پاشی یک اجتماع در مرحله بحرانی گاهی یک شوک اجتماعی (هر نوع) و یا حتی یک بلای طبیعی هم کارگر می افتد . . . البته آنچه که می خواهم در موردش بنویسم چندان هم طبیعی نیست هرچند که ظاهری به غایت طبیعی دارد.
به عنوان یک تیمسار سابق برای بروز شدن دیدگاهای نظامی (جسارتا) شما را ارجاع می دهم به صورت جلسه پارلمان اروپا و فرمانده ناتو در مورد خطرات بالقوه استفاده از هارپ در طبیعت و اکوسیستم . . . در مورد هارپ اطلاعات به اندازه کافی قابل دسترسی هست فقط یادتان باشد زنجیره زلزه های اخیر در ایران و مژده های بهاری و "آسمانی" مشائی و دوستان.
لینک مربوطه از پارلمان اروپا:
HAARP:
http://www.europarl.europa.eu/sides/getDoc.do?pubRef=-//EP//TEXT+REPORT+A4-1999-0005+0+DOC+XML+V0//EN