۱۳۹۱ دی ۱۲, سه‌شنبه

آیت الله خامنه ای و دکتر محمود احمدی نژاد هر دو در پایان خط قدرت هستند؛ بازنده!

Blind Man's Bluff

La gallina ciega (Goya).jpg

Blind Man's Bluff

سه سال پیش سیرک دلقک ایرانی را با این پیش پرده شروع کردم:


1- من پیش از این هم و در جای دیگری نوشته ام که ایده ال آیت الله خامنه ای برای آیندۀ نزدیک جمهوری اسلامی رژیمی توتالیتر است چونان حکومت استالین در اتحاد جماهیر شوروی سابق. و سیستم سیاسی مورد آرمان محمود احمدی نژاد استبداد بی اعتنایی است همچون رژیم سرهنگ معمر قذافی در لیبی. لذا علاقه مندم نگاهی مجمل به برخی از وجوه اشتراک و افتراق این دو بیاندازم در وسع یک "وقت نداریم!" ویک تحلیل مختصر.

2- این هر دو شخصیت حقوقی حاکم به مقدرات امروز ایران شحصیت های حقیقی متشابهی دارند ولی با دو برون داد متفاوت. به این معنی که درست است که هر دو این آقایان ساده زیست، خودشیفته، خود رسول پندار و گرفتار در دگم های فکری پیشا تاریخی خود هستند و استراتژی مشابهی را پی می گیرند؛ ولی درروش ها وتاکتیک ها متفاوتند و همچنین از نتایج حاصله از این روش ها نیز انتظارات متفاوتی دارند.

3- آیت الله خامنه ای چونان الگوی ایده آل خویش استالین شخصیتی اصولگرا، نظامی، امنیتی، ارعاب گرا ، قاطع، تودار و پنهان کار دارد که معتقد است باید در سیاست داخلی سرکوبگر بود و در سیاست خارجی تهدیدگر. او بشدت علاقه مند به توسعۀ صنایع نظامی و سنگین و دستیابی هرچه سریعتر به سلاح های کشتار جمعی و تسلیحات هسته ایست. و برعکس عرف غالب ذهنی و عینی روحانیت که "شلختگی!" است؛ شدیداً اهل محاسبه و برنامه است؛ در مورد علایق کلیدی و اصول مورد رسالتش.

4- دکتر احمدی نژاد نیز دقیقاً مثل الگوی خود معمر قذافی است، و شخصیتی بدون اصول، لمپن، لوده، بی اعتنا، مسخره، غیر قابل پیش بینی، خودجلوه گر، اهل نمایش و رسانه و مصاحبه و ادعاهای حساسیت برانگیز و.... او بدلیل بدون اصول بودن کمترین باوری هم به علم، برنامه ریزی، ثبات در رفتار و گفتار و کردار خویش ندارد و بسیار محتمل است که موضع گیری هایش در همۀ زمینه ها از شبی به فردا صبح در تضاد و تنافر کاملی بروز کند و باشد.

5- به خاطر ویژگی های شخصیتی برشمرده در بالا، آیت الله خامنه ای حاضر و مشتاق است که اول با کسانی کار کند که به اصول او معتقد باشند. ولی در مرحله ای نازلتر و برای پیش رفتن درمسیر استراتژی خود او همچنین حاضراست با هرنحله آدمی سازش کند و کار کند. فقط به یک شرط: "شخص از خودش اصولی نداشته باشد و حاضر باشد بصورت یک مهرۀ مکانیکال و در مقابل مزد مادی کافی برای او کار کند". ولی دکتر احمدی نژاد قادر و حاضر است که با هرکسی و با هر عقیده و مرام و پیشینه و پسینه ای کار کند و او را جزو اصحاب خودش قرار بدهد؛ بشرطی که "نوکر" و "امربر" باشد و کمترین تشکیکی در "برگزیده" بودن احمدی نژاد نداشته باشد و یا بروز ندهد.

6- پس تا اینجا گفتم که؛ آیت الله خامنه ای یک "فکر" است و دکتر احمدی نژاد یک "جسم"، آیت الله خامنه ای یک"جدیت عبوس" است و دکتر احمدی نژاد یک" مسخرگی لمپن"، آیت الله خامنه ای یک "فقیه – رسول" است  و دکتر احمدی نژاد یک "دلقک – رسول". و این دو عنصر متشابه بشدت متضاد از پنج سال پیش همدیگر را یافته اند در سرنوشت ایرانیان. و اضافه می کنم که دشمن آیت الله خامنه ای "افکار" هستند ولی دشمن دکتر احمدی نژاد "اشخاص".

7- دکتر احمدی نژاد مطابق با سرشت شخصیتی شرح شده- بی اعتنا به همه چیز جز خود- اهمیتی قائل نیست برای آیت الله خامنه ای؛ مگر درزمانی که خود "دلقک – رسول"ش درخطر بیفتد. ولی آیت الله خامنه ای برای دکتر احمدی نژاد سخت اهمیت قائل است چون که او را دیوانه ای یافته که می تواند در هیبت یک مزدور نام و نمایش به تحقق "اصول" برجا ماندۀ سی سالۀ او یاری مؤثر برساند.

8- [......ادامه وتطبیق راستی آزمایی - تا اینجا- با گذشته بعهدۀ خوانندگان.....]

سه سال بعد در حالی که بنظرمی رسد جهان بکما رفته است اینطور ادامه می دهم:

1- سال 2013 بر همه بویژه ایرانیان خارج از کشور - لاجرم زندگی شان با تقویم میلادی بمحاسبه است - مبارک باشد.

2- در ایران و در طول  سه سال گذشته  اگر چه ذات دو بازیگر اصلی (خامنه ای و احمدی نژاد) کمترین تغییری نسبت به آن شناخت بالا نکرده است اما موقعیت هر دو نفر بشدت تضعیف شده و دیگر توانایی تأثیر گذاری اولیه بر مناسبات پیش روی جامعه را ندارند. نه آیت الله خامنه ای دست بالا را دارد در کنترل اوضاع و نه احمدی نژاد آن پیامبر ناشناخته ایست که دل از عامی و توده ربوده بود.

3- خامنه ای که بدلیل بی تدبیری محض همۀ تخم مرغ هایش را در سبد احمدی نژاد گذاشت حالا دیگر توانایی کنترل پسر محبوبش را ندارد. تمام امید او برای چند ماه باقی مانده از دولت احمدی نژاد کنترل رقبای او در جناح راست است که کماکان از کمبود حقیقی تشخص حداقلی در رنجند و قدرت ریسک کََندن از ولایت خامنه ای را نشان نمی دهند. اما با توجه به اینکه اقدامات غافلگیرانۀ احمدی نژاد سرعت بیشتری گرفته است بزودی شاهد از کوره در رفتن مجدد جناح سنتی خواهیم بود. زیرا اگر اقدامات احمدی نژاد فقط به تخریب هر چه بیشتر ایران و سازمان اداری و سیاسی آن متوقف بود جناح راست با خامنه ای همساز و همرأی می ماند برسر "تخریب وطن بما چه!" اما چون کارهای احمدی نژاد فراتر از تخریب کشور به انتخابات ریاست جمهوری هم اثر گذار است لذا اصولگرایان سنتی که هوای ریییس جمهور شدن دارند موضوع را برنخواهند تافت و عنقریب شورشی دیگر رخ خواهد داد.

4- در مورد خود احمدی نژاد و طایفه اش اما؛ من علیرغم همۀ تحلیل گرانی که معتقدند این اعمال و رفتار احمدی نژاد ناشی از نقشۀ راه او برای بردن انتخاب یازدهم از سوی یاران نزدیک خودش است؛ معتقدم که احمدی نژاد چنین نقشۀ راه حساب شده و طراحی شده ای ندارد و او قبل از اینکه به نتیجۀ بازی بیاندیشد خود بازی را دوست دارد. لذا باور دارم که این حرکات از سوی احمدی نژاد جنبۀ تلاش برای انتخاب دوستان خودش نیست و اگر هم باشد راه بجایی نخواهد برد. و دولت بعدی در داخل ایران صبغۀ احمدی نژادی نخواهد داشت. اما چیزی که مطمئنم این است که احمدی نژاد بنفع خامنه ای و کاندیدای مورد حمایت او هم عمل نخواهد کرد. و اگر بخواهد به کاندیدای پیروز کمک کنداین کاندیدای مورد حمایت هاشمی خواهد بود. بعبارت دیگر احمدی نژاد از انتی هاشمیسم رادیکال به تسلیم در مقابل او باز گشته و هر روز بیش از روز پیش بسمت جبران تهمت هایش به هاشمی حرکت خواهد کرد.

5- آیت الله خامنه ای هم انتخابات را نخواهد برد. او که تنها مفر اطمینان از بردش تکیه بر سپاه و بویژه بسیج است این توانایی را از دست داده است. زیرا که علاوه بر بدنۀ سپاه و بسیج که در مورد انتخاب احمدی نژاد از سوی خامنه ای مسئله دار شده و اعتماد خودشان به او را از دست داده اند بلکه حتی دربین فرماندهان رده اول هم شکاف هایی از نقد به بی تدبیری های رهبر بروز و ظهور یافته است. و بویژه با حساسیت هایی که انتخابات 88 برانگیخته خامنه ای نخواهد توانست در ضعف فعلی دستور تقلب یا تخلف زیاد بدهد.

6- لذا پیش بینی ام این است که انتخابات ریاست جمهوری یازدهم اگر برقرار بشود بدون حضور اصلاح طلبان خواهد بود ولی منتخب کسی خواهد بود که بمشی هاشمی رفسنجانی نزدیک خواهد بود. در چنین حالتی اصلاح طلبان هم این شانس را خواهند داشت که بعد از انتخابات آهسته آهسته به صحنۀ سیاسی برگردند و مجدداً خودشان را داخل رژیم ببینند.

7- غیر از این فرمول نسبتاً طبیعی تر هر دستکاری بیشتری در انتخابات 92 صورت بگیرد محتمل است که مجدداً منجر به شورش های داخلی بیشتر و شدیدتری هم بشود. زیرا که این بار احمدی نژاد هم در جبهۀ مقابل خامنه ای نقش آفرینی خواهد کرد.

8- برای هر کدام از گزاره های نوشته ام دلایل و قراینی مثبت و مؤید هم دارم ولی شما این نوشته را بعنوان یک حس ابتدای سال 2013 من در نظر بگیرید تا حداکثر ده روز دیگر که دنیا و بویژه امریکا مجدداً پرونده های بکما رفتۀ اخیر در خاورمیانه را بدست بگیرد و احمدی نژاد هم فرصت بیشتری پیدا کند برای اقدامات ابتکاری مؤثر و نه بی خاصیت. بعنوان نمونه باید بگویم که اگر دعوت احمدی نژاد از پاپ درست باشد و پاپ نیز در یک مصلحت سنجی سیاسی این دعوت را قبول کند. می شود به آن امید "پروژۀ احمدی نژادی" بست. زیرا هم در حوزۀ دین است و هم در حوزۀ جهانی و می تواند خامنه ای را در وضعیت دشواری قرار بدهد. یا...هو

۱ نظر:

مهتا ایرانی گفت...

زنده باد احمدی نژاد...زنده باد بهار... سال نو میلادی بر شما هم مبارک