۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه

ازسیاست تا وبلاگ تابازی تا سیرک تا جنبش "تکنفره"!

Apollo in the Forge of Vulcan



1- دیروزبعدازاین که پست انتقادی"شورش های کوریا انقلاب های بینا! نگاهی گذرا به بیانیۀ مهندس موسوی" را پست کردم وشب هم دراولین فرصت روی شبکۀ اجتماعی بالاترین لینک گذاشتم؛ پاسخ موردانتظارم را نه ازخوانندگان ونه ازکاربران بالاترین نگرفتم. به این معنا که نه کلیک مناسب خورد برای خوانده شدن ونه امتیاز مناسبی گرفت برای داغ شدن:21 کلیک تا این لحظه. و8 امتیاز از35 امتیازلازم برای داغ شدن لینک درحوزۀ سیاست.


2- وقتی دیدم با این سردی روبروهستم تصمیم گرفتم با نوشتن یک مطلب متضاد با تحلیل قبلی ولی درهمان موضوع دست به یک بازی وبلاگی با خوانندگان وبازدید کنندگان بزنم. لذا برداشتم وپست اثباتی "نگاهی دقیق تربه بیانیۀ مهندس موسوی! مصربهانه است" را نوشتم وهمان مسیر قبلی را طی کردم. ولی بازهم واکنش مورد انتظارم بدست نیامد: 46 کلیک تااینجا و11 امتیاز. که کمی بهترازقبلی است ولی به اندازۀ کافی ناامیدکننده هست. چرا که این بهترشدن بسیارجزیی آماربازدید ارتباط زیادی با ساعت لینک دارد واینکه چه تعدادآدم بیشتری پشت کامپیوترها باشند.


3- البته خوانندگان اصلی وثابت وبلاگم همیشه لطف دارند وچراغ خانه را پرفروغ نشان می دهند. لیکن باوجود آنان نیز یک موضوع هنوزنگران کننده است. وآن اینکه خوانندگان هردوپست متوالی ومتضادازموضوعی واحد؛ کمترین واکنشی دراعتراض به این تناقض آشکارتحلیل من بفاصلۀ چندساعت نشان ندادند. واین راحاکی از موارد زیرتشخیص دادم:


الف- وبلاگ بعنوان یک رسانۀ جدی موردباور واعتماد غالب کاربران اینترنت فارسی زبان نیست. وموضوعات مطرح شده دروبلاگ ها هرچند جدی واستخوان داربیشترجنبۀ شخصی وشوخی وسرگرمی دارد.


ب-نام ها جلوترازنوشته ها کارمی کند. ونویسنده مهمترازنوشته مورد اقبال است. البته تا اندازه ای طبیعی است ولی به اندازۀ ایران امروزناامید کننده است.


پ- سیاست دربین ایرانیان به امری منفورومشمئزکننده تبدیل شده است وهرآنچه مستقیم یا غیرمستقیم به سیاست درایران ارتباط داده شده باشد؛ ارزش خواندن وتعمق را ندارد.


ت- دلقک فی نفسه دلقک است حتی اگر اودریک اعتراض مدنی واجتماعی خودش را به شمایل دلقکان آراسته باشد. بنابراین حداکثرشأن دلقک رفتن به سیرک او وتماشای نمایش او وخندیدن وگاهی هم کف زدن برای اوو یا دشنام دادن به اوست وارزش کنکاش درنقدبرنامه هایش را ندارد. و...


4- گاهی برای محمود احمدی نژاد همزادم درداخل ایران دلتنگ می شوم. به دلیل احساس برادری وهمچنین بدین علت که: آیا اوراهم شامل گزارۀ بالا نمی کنند ایرانیان مدعی "من می دانم. من می دانستم و..." دربی اهمیت شمردن هرآنکس که دلقک نام دارد وخنداندن حرفه اش:

 "بنابراین حداکثرشأن دلقک رفتن به سیرک او وتماشای نمایش او وخندیدن وگاهی هم کف زدن برای اوو یا دشنام دادن به اوست وارزش کنکاش درنقد برنامه هایش را ندارد."


5- من که خیابان های تهران را ازدست داده ام بعنوان مهمترین منبع مطالعاتی وتغذیۀ فکریم. البته تلاش می کنم با دست زدن به چنین بازی هایی معلوماتم را بروز ونزدیک واقعیت جامعۀ حقیقی ایرانی نگاه دارم ودردام دنیای مجازی فریبکار و"سرگرمی ووسیله ای برای بازیابی غرورازدست رفتۀ جوانان درجنبش سبزاشتباه اصلاح طلبان" نیفتم.


6- بزودی ازتأسیس جنبش "تکنفره"ام که هرازچندی قولش را تجدید کرده ام دراین جا گزارشی خواهم داد تا با دلگرمی برای ایجادیک سیرک واقعی ودایمی درلندن وبرای خندۀ سیاسی شما؛ ازاطراف وبلاگم پراکنده نشوید. یا...هو

نگاهی دقیق تر به بیانیۀ مهندس موسوی: مصربهانه است!

Columbus Breaking the Egg



1- درگوشه وکنار می بینم که دوستان نادان جنبش همیشه سبز سبزوالبته دشمنان قسم خوردۀ آن که مزدوران خامنه ای ومرتدان وبی دینان وضربه خورندگان ازدین رحمانی توده های سبزهستند؛ می خواهند با استنادبه یک کلمۀ "مصر" که با ظرافت تمام دربیانیۀ جدید "میرحسین عزیز" بکاررفته است تا هم ضحاک زمان وفرعون دوران "خامنه ای جلاد" را رسوا کرده باشد وهم گزک دست مزدوران رژیم نداده باشد؛ می خواهند کل بیانیه را زیرسؤال ببرند. درآنجایی که می فرماید:
چکیده :متاسفانه منافع ِ پشت سر ِ ایدئولوژی ِ حاکم در کشور، اجازه نمی دهد واقعیت ها آنچنان که هستند، خود را نشان دهند. خطیبان و تریبون های گوش به فرمان، به عملکرد مفسدانه و جبارانه فرعون مصر که با بازداشت ها، اعتراف گیری ها، پرونده سازی ها وغارت مردم از طریق باندها و اطرافیان، این شرایط انفجاری را در مصر ایجاد کرده اند توجهی نشان نمی دهند. اینان به روز "خشم مردم" مصر اشاره می کنند ولی نمی گویند که روز غضب، نتیجه ناکارآمدی و فساد در بالاترین سطح حکومت و حیف و میل کردن بیت المال و هم چنین بستن دهن ها و شکستن قلم ها و اعدام ها واعدام ها و اعدام ها و بر پا کردن چوبه های دار برای ایجاد خوف در میان مردم...
2- والا چه کسی است نداند که درمصرنه ازایدئولوژی خبری هست ونه اعدام واعدام واعدام. ویا مهندس موسوی این "میر" نازنین ومورد حمایت وامیدیک ملت نا امید وبدبخت وفلک زده ازکجا می داند که درمصرشکنجه واعتراف گیری وتریبون های مختلف وغارتگری و... هست یا نیست.  پس پرواضح است که منظور این همراه کوچک جنبش سبز ایران حاکمان ایران وخطاب "فرعون" نه به مبارک مصر که به سیدعلی ایران است.


3- متأسفانه گروهی کوردل وخارج نشین که بقول اندیشه مند سترگ ابراهیم نبوی دربهترین حالت درسال مهاجرت شان فریز شده اند. بدون اینکه کوچکترین اشرافی بداخل کشور داشته باشند، ویا موقعیت خطرناک مهندس موسوی را درداخل منطقۀ سبز پاستور بدانند، برمی دارند اراجیفی را سرهم می کنند تا این تنها امید ملت ایران برای تغییرات ساختاری وزیربنایی و... را نیز ازحیظ انتفاع ساقط وچونان خودبی مصرف شان "میر"درادنۀ مارا که امروزه در"بالاترین" سطح محبوبیت اکثریت جوانان وکاربران اینترنت می درخشد به چهره ای کدر ومردد تبدیل کنند. چنین مباد. انشاءالله یا حسین.........میرحسین. یا...هو

بعدازتحریر:
البته همین نوشته های بظاهرمهجورهم به اندازۀ کافی خطرناک است ورژیم ممکن است به استناد همین منطق درست ودقیق این نوشته "میر" مارا گرفتار ودستگیرکند. چنین هم مباد. انشاء الله

۱۳۸۹ بهمن ۹, شنبه

شورش های کوریا انقلاب های بینا! نگاهی گذرا به بیانیۀ جدید مهندس موسوی.

Venus and Adonis

انقلاب دوجوربیشترنیست فقط: برعلیه تحجر. برعلیه تجدد!
انقلاب رهایی بخش برعلیه دیکتاتوری یک شوخی تلخ است!
هیچ انقلابی منتج به دموکراسی بیشترنمی شود.
مشکل ایران مشکل تحجرومدرنیته است ونه مشکل استبداد ودموکراسی.
دروطن عزیز؛ باخنده، با انقلاب، با اصلاح، باکودتا، باالتماس، باهروسیلۀ غیرخونین وبدست مبارک هرشخص وگروه بایدحاکمیت مدرن شود؛ تا سپس حکومت تشکیل شود.
متن:
1- وقایع تأسف بارپیش آمده درکشورهای مدرن ترومرفه تر(نسبی.طبق آمارها ودر قیاس با گذشتۀ خودکشورموردبحث) عربی هربدی ومصیبتی را که برای خودشان دارد-البته که خوبی های لاجرم وناخواسته ای هم دارد- برای ما ایرانیان این خوبی ونعمت را داشت که به تضاد لاینحل "موسوی یارِ ِکیست" پاسخ داد. ازاین به بعد دیگر کسی گیج نخواهد بود که مهندس موسوی چه تفکری دارد وازچه نوع ایدئولوژی پی روی میکند.


2- ده بار وده پارگراف جدی نوشتم وچون نتوانسته بودند عمق تأسفم ازبیانیۀ مهندس موسوی درمورد وقایع مصر وتونس و... را منعکس کنند پاک کردم. لذا تصمیم گرفتم فعلاً به یک جملۀ کوتاه طنزبسنده کنم؛ تا بلکه درفرصت آرام تری خون دلم را برای جوانان درانتظار ظهور "موسوی موعود" بتوانم نقل بکنم:


خبرفوری:
شنوندگان محترم توجه فرمائید. شنوندگان محترم توجه فرمائید.
هم اینک خبررسید که جناب آقای مهندس میرحسین موسوی ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران ایدهم الله تعالی دربیانیه ای کوبنده وضد استکباری انقلاب های اسلامی تونس ومصررا تبریک گفته وبرای تداوم این انقلاب های رهایی بخش برعلیه فرعونیان درسایرکشورهای منطقه دعای خیر نموده است. اینک به متن اصلی بیانیۀ جناب آقای رییس جمهور که مشحون از روحیۀ انقلابی واستکبارستیزی ومستضعف پروری ایشان است گوش کنید.(+).
3- اضافه می کنم که اگرمنظورایشان بهره برداری ازشرایط پیش آمده وطعنه به آیت الله خامنه ای هم بود. اولاً ازصراحت نام بردن ازمصر وفرعون، چنین برداشتی غیر قابل توجیه است. اگرهم برفرض محال چنین وصلۀ ناجوری را بتوان چسباند به قبای این بیانیه، ایشان نباید جنبش مدرن وزندگی خواه ایران را درمقابله با دولت های مدرن، وهمریش وهم موضع روحانیان متحجردرایران معرفی ومنزوی می کرد.

پانوشت ضروری:
چون مربوط کردن "شورش های کشورهای عربی به اعتراضات انتخاباتی آنهم به سر کردگی وشروع ازایران سال 88" را هیچ کلمۀ مؤدبی مثل گودرز وشقایق توضیح نمی دهد لذا باپوزش از خوانندگان محترم از واژه های اصلی استفاده می کنم ومی پرسم: آقای مهندس موسوی "گوزبه شقیقه چه ربطی دارد"!

بعدازتحریر:
البته بیانیۀ مهندس موسوی که برای حساسیت زدایی چند جانبه مجبور به پنهان نویسی صفت "مسلمان واسلامی وخداجو" درمقابل واژۀ "مردم" شورش کرده درکشورهای منطقه شده است؛ می تواند بعنوان توبه نامۀ مورد درخواست آیت الله خامنه ای هم استفاده شود وما انشاءالله درسال 92 شاهد حضورونامزدی این اسلام گرای پاک سرشت درانتخابات مبارک ریاست جمهوری نظام مقدس اسلامی خواهیم بود.
....................................
پی نوشت:
مطمئنم اگرمهدی کروبی موضع بگیرد کاملاً متفاوت خواهد بود.

بن بست ناطق درمصر؛ بن بست خاموش درایران. مبارک یا آیت الله!

Oath of the Horatii


بنظرم می رسد که اولاً شورش های مصرهمچون تونس مهارخواهد شد واگرهم به تغییراتی درساختارهای حقیقی این کشوررمنجرشود. ساختارحقوقی وشاکلۀ لیبرال استبداد شبه دموکراتیک آن را تغییر نخواهد داد. زیرا:


1- درداخل مصر توده های ناراضی بمیدان آمده اند ولی پشتیبانی حداکثری نخبگان -حتی ناراضی - مصری راازسویی ونیروهای مسلح مصررا ازجانب دیگرندارند و کسب هم نخواهند کرد. چون که ترس از فروپاشی سیستم وجایگزینی نیروهای تندرو مذهبی بجای سیستم مدرن ولی معیوب کنونی، چنان هولناک ورجعت به قهقراء را آدرس می دهد که هیچ مصری وطن پرست روشن اندیشی حاضرنباشد اشتباه قرون وسطایی ایران وتجربۀ وحشتناک الجزایررا تکرار کند. 


2- نمای داخلی پیش گفته هنگامی که بروی میز سیاست جهانی درغرب می رسد با پشتیبانی قاطع غرب هم تقویت می شود وخواهدشد؛ تا خوش خیالی غرب درکمک به داستان تأسف بار فروپاشی رژیم مستقر ولیبرال استبدادی ایران تکرار نشود. غرب بعدازتجربۀ ایران یکبارنشان داده است که حتی بقیمت مرگ بیش ازصدهزارنفر در الجزایرنه تنها حاضربه تشویق تسلیم ساختارهای حقیقی رژیم به عناصرناشناخته وتند رو ومشکوک نخواهد شد بلکه هرنوع مقابلۀ خشنی را هم تأیید ویاری خواهد نمود.


3- شورش های تاکنون درکشورهای عربی ارتباط معناداری با اسلامیست ها سلفی کشورهای خودنشان نداده اند. ولی در صورت عدم قاطعیت درجلوگیری ازهرج ومرج پیش روندۀ کنونی بسرعت استعداد بمیدان آمدن این نیروهای تندرورا خواهد داشت. زیرا که رجزخوانی های شیعی توسط ایران واحمدی نژاد اولاً بشدت هیجان دشمن ستیز جوانان مسلمان را تحریک می کند؛ وثانیاً حسادت رهبران تندرومذهبی غیرشیعی(تفکرالقاعده) دربین اعراب را تشجیع می کند که بدیل حکومت دینی ایران به سرکردگی مذاهب غالب سنی دربین مسلمانان عرب را بوجودآورند، وبه مصادره شدن دین محمدامین عرب توسط رافضی های عجم نقطه پایان بگذارند. رجوع شود به "ایران آزاد نشود جهان نابودمی شود" درهمین وبلاگ.


4- لذا حداکثرنتیجۀ حاصل ازشورش های کور(دولت هامقصرنیستند بلکه این ورشکستگی تحمیل شده ازبیرون واقتصادجهانی است) این روزهای اعراب با جابجایی هایی درساختارحقیقی حکومت ها فیصله خواهد یافت. والبته اگر دامنۀ شورش ها گسترده وادامه داربشود، به کشتار وویرانی وفقر بیشترخواهد انجامید. و تندروها بویژه ازنوع مذهبی آن بغیرازبرخی امتیازات مقطعی وغیرکلیدی نخواهند توانست درساختارها نفوذکنند. وهمان امتیازات نیز با عادی شدن مجدد اوضاع بسرعت پس گرفته خواهد شد.

5- درایران هم البته وضعیتی ایرانی درجریان است که می شود ازآن بعنوان بن بست خاموش یادکرد. وآن خروج احمدی نژادبرای رویارویی با کل سیستم جمهوری اسلامی سی ودوساله بتعریف روحانیان است. بنظرم می رسد که وضعیت بن بست خاموش خامنه ای " درایران، کم خطر تراز وضعیت "بن بست ناطق مبارک" در مصر نیست.  چون اگر تنها امتیاز خامنه ای که منفعل بودن توده هاست توسط احمدی نژاد سلب شود، وبخش مهمی ازتوده توسط احمدی نژاد برعلیه خامنه ای فعال بشود؛ آنگاه است که نخبگان وبخشی ازنیروهای مسلح درارتش وسپاه نیزبه احمدی نژاد خواهند پیوست وباحمایت غرب ایران را بسمت استبدادی عرفی و کمتر ایدئولوژیک متحول خواهند کرد. امیدوارم دریک نوشتۀ مستقل به "جنگ احزاب" ِ درکمین جمهوری اسلامی بیشتر بپردازم. یا...هو

۱۳۸۹ بهمن ۸, جمعه

آخرین دور بازی سی و دو سالۀ گل یاپوچ دینی! و تجربه های من!

The Expulsion of Heliodorus from the Temple



1- هم بچه خوشگل بودم وهم تُپُل مُپُل وهم درسخوان و شهرستانی؛ توی دبیرستان امیرکبیرتوکوچۀ امام جمعۀ خیابان ناصر خسرو تهران. شاگرد اولمون که بهادری شهرتش بود و شکل سامورایی ها، و شاید هم چشم باریک تر از خود ژاپنی ها؛ با منم خوب بود میانه اش. بویژه که در مقابل مردهای ته کلاس باید یک اتحادی هم بی ریش ها داشته باشند همیشه برای حفاظت از ناموسشان . که عمراً بحث همجنس گرایی و این علمی بازی های سوسول - حالابرعکس - نبود و همه رسماً بچه باز بودند.  و چه افتخاری بالاتر از بچه بازی و چه خفتی پست تر از مفعول آن فاعل مایشاء بودن بزور!

2- زنگ ورزشی می شد و معلمی نمی آمد و گاهی هم زنگ تفریح ها. وقتی نامردا دستور می دادند بما که بریم باهاشون گل یا پوچ بازی کنیم؛ آخر کیفمون بود.  البته نه برای بازی با بچه بازنماها. بلکه به این دلیل که بعد از بازی حرمت نگه می داشتند و مدتی از ژست های سوء جنسی شان کوتاه می آمدند: چه می بردند و چه می باختند.


3- سر ِ بازی اما وقتی گل داشتیم مُلا بهادری بود و بقیه خلاص؛ برای هرّه کرّه و دست انداختن غول های ریش دار. اما وقتی گل در دست حریف بود؛ هر کدام نوبتی داشتیم برای ریاست تیم جستجوی گل در دستان حریف. و در اینجا بود که فردیت هایمان گل می کرد و هرکس رفتار و شیوۀ خودش را بکار می برد در پیدا کردن گل.


5- بهادری با احتمالات محض می رفت جلو و با حوصله یکی یکی دست ها را پوچ می کرد تا می رسید به دو دست؛ و در اینجا هم دست پوچ آخری را انتخاب می کرد و نه دستی که گل داشت. و هیجان بازی را نابود می کرد. من تک ضربی بودم؛ و نه تنها توی نوبت خودم بلکه اغلب وسط نوبت دیگران هم می پریدم وسط و مثل دانای کل می گفتم :"گُلُ بده بیاد"؛ و در نود ونه در صد موارد هم خیط می شدم و از ریاست نوبت خودم هم محروم. قاسم اغلب با جنگ روانی آغاز می کرد، و مرتب به ریشوها یاد آوری می کرد که تقلب کرده اند و گل را روپخش نکرده اند و یا دستها را برده اند به پشت سر و یا زیادی خم شده اند روی دستها هنگام پخش گل ِبازی. و خسرو از روش میانه سود می برد. تا نصف دست ها را با روش پوچ کردن از بازی خارج می کرد و بین نصف باقی مانده گل را حدس می زد. معمولاً ما نه خودمان جرأت می کردیم با دست خالی بازی کنیم و نه جگرش را داشتیم که بخالی بودن دست کار فرماهایمان اعتراض کنیم. فقط گاهی قاسم جوش می آورد و با داد و بیداد و جمع کردن سایر بچه های کلاس اصرار می کرد که حریف بدون اینکه گلی در میان باشد بازی می کند و تقلب کرده و مرتب هم تکرار می کرد : "گُلُ باید نشون بدین".


6- من در آذرسال57 انقلابی شدم، و در اسفند سال 57 و در دفاع از دولت موقت و مهندس بازرگان در تلویزیون حرف زدم و شدم ضدانقلاب. پس دقیقاً سی و یک سال و ده ماه و چند روز است که به این بازی گل یا پوچ در میهن فکر می کنم که مستدام است. و آخرین بازی که دیدم: هاشمی در نقش قاسم تعادل را بالانس می کند که در زنده بودن خودش شاهد له شدن فرزندانش بدست هم ریشانش نباشد. و البته هیجان را می کشد. خاتمی هم مثل من تک ضرب باز است و بازندۀ دایمی و از نوبت محروم. ولی او روی آخوندی را بعلاوۀ روی روشنفکری مجموعه دارد. کروبی نقش قاسم را بازی می کند و مرتب ته و توی تقلب و پنهان کاری ها را برملا می کند. و موسوی که بیانیه می دهد که دارد مثل خسرو بازی می کند منطقی! ولی کسی تا کنون بازی او را ندیده و بیشتر وقتش صرف توجیه همسرش می شود که گل یا پوچ اسلامی یک بازی مردانه است برای زدن رو دست حریف فاسد و نوازش روی دست حریف شاهد!  و او نباید وارد این گناه لامسه بشود.


7- در سوی دیگر اما احمدی نژاد مثل من است که تا بهادری نبود و ریاست تیم بمن می رسید همه می دانستند که گل را جز بخودم به احدی نخواهم داد. و مشایی و هاشمی ثمره فقط ماکت های توپخانه اند. البته احمدی نژاد با سه نفر و شش دست در مقابل چهار نفر و هشت دست بازی می کند. فقط گاهی که احتمال باخت بدهد با هفت دست بازی می کند. دستان خودش و مشایی و ثمره و یک دست چپ پر تنها و غیبی از بالای سر همه. مثل خدا.


8- همیشه آرزویم بود که به کروبی (قاسم بازی) اعتماد می کردیم تا بلند بگوید به غول کوتوله ها که : "گُل ِ بازی را نشان بده" تاهمۀ ترسوها بفهمند که احمدی نژاد همیشه بادست خالی بازی می کند! ولی دیرشد و نکردیم و دیگر ممه را لولو برد! یا...هو
.....................
و آن گل بازی نبوده و گمشده و دروغین "مانیفست اسلام سیاسی بمثابه ایدئولوژیست"

۱۳۸۹ بهمن ۷, پنجشنبه

آیا پست قبلی وبلاگ مرا خوانده اید....

Wind Leaves

"این یک حس لحظه ایست ونه یک عادت همیشگی"

عرض دیگری نداشتم فقط می خواستم خواهش کنم لطفاً آنرا مطالعه کنید. واگرکاربرسایت بالاترین هستید آنرا داغ کنید. مرسی. درضمن اگرنظرهم بدهید که راهنمایی بشوم برای جلب خوانندگان بیشترخیلی سپاسگزار می شوم. پست قبلی اینجا (+)

تبصره:
لطفاً کسی اشکال قانونی ومقرراتی وحقوقی هم نگیرد. این فقط یک تلاش برای آگاهی است. هم شکلش وهم محتوایش.

قبل ازدست افشانی؛ نگاهی دقیق بیندازیم: درتونس ومصرعروسی نیست. دعا کنیم!

Coronation of the Virgin


درادمۀ هرآنچه درموردتونس مشروح ترنوشتم.(+) (+) (+) خلاصه می گویم:

1- بدنبال تونس بالاخره مصری ها هم بخیابان ها آمدند والبته دریمن واردن و الجزایرهم خبرهایی بوده است. ومی شود انتظارداشت -درغیرسوریه که فضای سرکوب اززمان حافظ اسد تاکنون نفس کشیدن راهم سخت کرده است-  نا آرامیها در سایرکشورهای غیرنفتی عرب هم تکانه هایی را باعث شود. ازمنظری متفاوت موج راه افتاده درکشورهای غیرنفتی اعراب ناشی از فقراقتصاد جهانی درغرب است که بیشترین لطمه را به کشورهایی زده است که اقتصادشان برپایۀ محوری ِ صنعت توریسم می چرخید. اول تونس حالا هم مصر و...

2- من خودم بسیارغمگینم ازاتفاقات جهان عرب وبسیاردعا می کنم که دولت های لیبرال استبدادی و شبه دموکراسی هردو کشور بتوانند با درایت وازخودگذشتگی، مردم را بخانه ها برگردانند تا انشاءالله اقتصادجهان راه بیفتد وزندگی دراین کشورها هم به رفاه دورۀ شکوفایی برگردد. فقط خداکند که هیچ کدام ازاین شورش ها به فروپاشی ساختارهای حکومتی (انقلاب) نینجامد.

3- جوانان ایرانی هم خیلی هیجان نشان ندهند با اینهمانی کردن رژیم های مدرن و لیبرال استبدادی تونس ومصر با "هرج ومرج-رژیم" ِسیاسی برمبنای شریعت وماقبل تاریخ جمهوری اسلامی درایران. فعلاً دعا کنیم که مصروتونس مثل ما نشوند تا بلکه مفری بشود وبتوانیم ما هم مثل آن ها دومرتبه دارای حکومت مدرن بشویم.

4- چندتا تیترهم می نویسم برای اندیشیدن:

الف- انقلاب اگرهم خودش امری سیاسی است. که است. لیکن بخاطرامرسیاسی صرف شکل نمی گیرد. زیرا که سیاست -درخوشبینانه ترین برآورد- موردعلاقۀ یک درصد وموردحرفۀ یک درده هزارآدم های عضویک جامعه است. وشاکلۀ همۀ جوامع بشری از آدم اجتماعی که خواهان زندگی غیرسیاسی وبدون سرخر ومزاحم است تشکیل یافته است.


ب- هیچ انقلابی بلاواسطۀ یک استبدادهولناک ترازحکومت ساقط شده منجربه حکومت دموکراتیک نمی شود. نمونه: همۀانقلاب های تاریخ.


پ- دموکراسی هرنفریک رأی اگرهم بهترین روش حکومتی باشد؛ باید با ابزارهای دیگری مثل آگاهی وتولید ودرآمدسرانه وفرهنگ بومی جمع جبری  ومعیارشود تا برای کشوری مفید واقع شود.


ت- درکشورهای اسلامی دموکراسی منهای درآمدسرانۀ حداقل 15- 20 هزاردلاری آن هم نه ازفروش نفت بلکه ازکاروتولید، نتیجۀ برعکس ندهد باید خیلی شانس بیاوریم. مقایسۀ هند وپاکستان. ونگاهی به وعبرت ازمالزی وترکیه بعنوان موفق ترین ها دراین راه.

و...

5- ما باید سعی کنیم ایران را ازوضعیت پیشاتاریخ حاکمان دینی ابتدا به مدارحاکمیت مدرن برگردانیم ودراین جاست که بزرگترین مشکلات ما راه حل های کوچک می طلبند مثل:

الف- با حمایت ازفرهنگ وهنرمدرن وهمۀ یاری دهندگان به آن چه مشایی باشد یاتاج زاده؛ امام جمعۀ مشهد علم الهدی وتوابع فکریش را منزوی وخفه کنیم.

ب- ازجمع آوری گشت ارشاد توسط هرکس استقبال وازآن مراقبت کنیم. همین طور است پشتیبانی ازهرمخالفتی -حتی زبانی- با حجاب اجباری وپوشش وآرایش فراتر از عرف غالب کشوری، شهری، منطقه ای ومحلی.

پ- ازمجوزبه نمایش های تحجرآشفته ساز مثل هداگابلروهرنوع سینما وتئاترو نقاشی وهنرمدرن حمایت کنیم. والبته ورزش ودررأس همه؛ هیچ گاه ازپتانسیل شادی توده ای فوتبال غفلت نکنیم.

ت- ازدرخواست وبرگزاری کنسرت های موسیقی وجشن های سالنی وخیابانی حمایت وحفاظت کرده؛ وشادی را درجامعه گسترش دهیم.

ث- انگیزه خوانی ممکن نیست وسنتی وخانه خراب کن است وباید به نتیجه ها متمرکز شویم. لذا هرکس وهرفکری -حتی احمدی نژاد- که با روحانیت متحجر و سیاسی زاویه ای حتی کوچک دارد را درآن موضوع خاص ومقطعی حمایت وموضع گیری کنیم.

ج- جشن وسرورومهمانی ها را تعطیل نکنیم. البته که به عرف غالب جامعه هم بد اخمی وپشت نکنیم. شادی نجیب می تواند مارا ازدست آخوندهای خودحال کن حرفه ای ولی ضدحال ما نجات بدهد ودرعین حال قشرسنتی حامعه را برما نشوراند. چیزی که شاه وما پدران شما رعایت نکردیم وایران مخروبه شد. با این خوشحالی واقعی که امروزمردمان ضدمدرن بغیرازهیئت حاکمه دراقلیت محض هستند.

چ- ازهرگونه مظاهرشهری وتظاهرهای مختلط ولی متناسب بافرهنگ عامه بشدت حفاظت وآنرا ترویج کنیم. پشتیبانی ازآزادی اجتماعی زنان دررأس همۀ راه حل های ماست.

خ-...ادامه بدهید!

6- دلقک تلگرافی وجویده جویده وازده تا یکی را گفت وبرای کوتاهی حوصلۀ شما لاجرم جمله هارا امری بکاربرد. پوزش برای لحن دلقک اگرنمی پسندید. ولی اعتماد کنید که دلقک ایرانی جزبه خدمتکاری شادی شما هیچ ادعایی وآرزویی ندارد.

 بعدازتحریر:
روی سخنم با طبقۀ متوسط فرهنگی است. شما مسئولیت هرنوع تغییری درآیندۀ ایران را دارید. کمیت غالب اگرنیستید. کیفیت اغلب هستید. یا...هو

۱۳۸۹ بهمن ۵, سه‌شنبه

سؤال سکسی!/از/مصباح یزدی! 2. فقیه اصولی دراغماء یا کلاشان بنام خدا!

Laguna estigia.jpg

La Laguna Estigia or The Styx


این مطلب را بامقدماتی مربوط به زمان انتشاریک بار اینجا(+) پست کرده ام. اما دوباره بخش اصلی ودرحوصله را منتشرمی کنم بخاطر:1-علاقه وانتخاب خوانندگان وبلاگ. 2- مرجع بودن سؤال وپاسخ آن ازجهت مراجعات مکرراززمان انتشار. 3- روشنگری بدون حب وبغض ودوراز ان قلت های برای کوبیدن روحانیت. 4-کمک به مؤمنانی که هنوزهم باورمندبه احکام اجتماعی اسلام دراین زمان هستند. 5- تشویق خوانندگان فرهیخته به سؤالات روشمند. ودلایل ریزودرشت دیگری که شمردنش باعث تطویل وگریز خوانندۀ کم حوصله وکم وقت وگرفتارمی شود:

بمناسبت وچرایی: آیت الله مصباح یزدی درآخرین حلسۀ مجلس خبرگان دراواخرتابستان گذشته مجددآ این ترجیع بند سی ودو ساله را قی کرد روی تریبون که: "به سؤالات وشبهات جوانان پاسخ بدهید. ونه تنها پاسخ بدهید که با ابزارمدرن مثل هنر و ادبیات داستانی هم جواب بدهید". این نوشته سؤالی است درهمین زمینه:

4- وآیت الله متکلم وفیلسوف وسرآمدموردقبول حوزه بروی خودش نمی آورد که: مردناحسابی اگر لالایی بلدی چرا خوابت نمی برد. بجای اینکه توو سایر مراجع و ریش سفیدان و روحانیان ارشد حوزه مرتب وسمج وبیهوده وسی ساله، توصیه و سفارش ودستور-به چه کسی لابدطلبه های چند روزه تاچندساله ومشغول مقدمات- صادرکنید که به شبهات جوانان پاسخ بدهید؛ خودتان به یکی ازهمین شبهات حداقلی پاسخ بدهید وبه طلبه های جوان ریش درنیاورده نشان بدهید که: "مثل این پاسخی که من ِ استاد دادم".

5- جوانان را هم رها کن وشبهاتی که ازسر لج ولجبازی وبرای گیردادن به دین سیاسی (که نفسشان را بریده) به دین آباء واجدادی خویش بار می کنند. وشما بعنوان فیلسوف و متکلم و فقیه اصولی موردقبول صدروذیل حوزه؛ بیا ونه به یک شبهه که به یک سؤال پیرمردی که برای تمایز با تو مجبورازپوشیدن لباس دلقکی شده است پاسخ بده و نشان بده که اسلام دین عقل ومنطق ومجادلۀ حسن است:

حاج آقا مصباح یزدی؛
1- دین اسلام بلوغ شرعی دختران را 9 سال قمری قرارداده است.  وصحبتی هم از حداقل وحداکثرنکرده است  . معنای این حکم اینست وتا امروزهم جاری بوده است که دختران در9 سالگی می توانند همخوابۀ مردان بشوند.

اینک مثل همیشه سؤال ونه شبهه این است که: 
با توجه به اینکه بلوغ جنسی وجسمی دختران -برخلاف پسران- با یک تظاهر قطعی، علمی، تناسلی وآمادگی جفت گیری بنام "عادت ماهانۀ زنانگی" همراه است و هر دختری که به بلوغ برسد با تابلوی معلوم وارد این وضعیت تلخ وشیرین می شود؛ چرا حضرت رسول گرامی اسلام(ص) این علت طبیعی وبیّن را رها کرده و سنی را بعدد قرارداده اند که محل مناقشه های طولانی بوده، هست وخواهد بود.

2- پاسخ های تاکنون داده شده به این سؤال که عمدۀ آن ها به مقولۀ آب وهوای گرم و خشک عربستان وصدق قانون انبساط وانقباض فیزیک درمورد دختران (درگرما زودترحال می آیند!=منبسط می شوند) می کند ازجنبۀ علمی وتجربی رد شده است. وپاسخ دومی هم شنیده نشده است چون که اینجا دیگر نفهمی اعراب ومصلحت امت وشیرفهم کردن وازاین قبیل کاربرد ندارد چرا که اولاً همۀ موجودات عالم حالات طبیعی را درک می کنند وانسان های بدوی هم ازحیوانات که کمترنبوده اند درفهم خونریزی آشکار زنان ودختران، تازه اگر این فرض اتهامی کفاربه مسلمانان را هم نادیده بگیریم که می گویند اسلام دینی خون شناس وخون خواه وخون... است.

3- یک فرضیه ای را خود دلقک مطرح می کند ودرخیلی محافل خصوصی گفته ویک بار هم قبل ازتعطیلی وبلاگ "آهستان" با دوستان ارزشی مطرح کرده وپاسخ مخالفی نشنیده را هم می نویسم تا اگر حضرت عالی فرصت مطالعاتی فرا منطقه ای مثلاً درنیویورک یا واشینگتن داشتید ووقت نکردید، بتوانید با امضای همین فتوای دلقک به 1400 سال سرگردانی وظلم وریشخند دیگران پایان بدهید.

اما ریشه واصل بسیارموجه وعقلانی حکم رسول خدا چیست:

الف- موضوع خیلی ساده است. قبل از ظهور حضرت پیامبر گرامی اسلام وبدلیل فقر و تنگدستی بسیار درصحرا تودۀ مردم فقط می توانستند فرزندان ذکور (مناسب برای بازار کارهای یدی وسخت وجسمی) خودرا بزرگ بکنند وآلاف اولوف زیادی نداشتند برای رشد دخترانی که نه قادربودند مثل پسران بیل بزنند وشتررام کنند و فیل هواکنند وزنبارگی کنندو... وتازه بمحض بزرگ شدن باید شوهرمی کردند ومی رفتند؛ لذا اعراب صحرانشین یا دختران را دربدو تولد می کشتند ویا اگر زنده می گذاشتند در اولین فرصت ممکن که کمتراز 7-8 سالگی بود می فروختند به اعراب مرفه وعیاش، و این اعراب خوش گذران هم با این دختران معصوم 6-7 ساله جماع می کردند. و اغلب این تجاوزها ی بعنف باعث پدیده ای می شد که ازنظرفقهی افضاء گفته می شود واتفاقاً چندین وچندصفحه از همۀ رساله های عملیه به احکام متنوع "افضاء" اختصاص دارد. درحالی که ما امروز راحت می توانیم متوجه بشویم که عمل جفت گیری دربین یک مردوزن طبیعی ورشد یافته محال است به پدیده ای بنام افضاء بیانجامد تا چه رسد به اینکه اینقدرفراوانی آماری داشته باشد که پیامبراسلام راجع به آن احکام متنوع فقهی بدهد.

ب- ماجرا به همین راحتی بوده است: 

وقتی پیامبر می بینند که ازطرفی اعراب توده قادر به تحمل مخارج بزرگ کردن فرزندان دخترشان نیستند وازسوی دیگر کشتن یا فروش آنان در5-6 سالگی این فجایع غیر انسانی را بار می آورد. آمدند وراه میانه را انتخاب کردند وگفتند اگر پدران بتوانند دختران را 9 سال پرورش بدهند اجازه خواهند داشت در9 سالگی آنان را به مردان خواستگار(عیاش) واگذارکنند(بفروشند) تا هم پولی دست خانوادۀ دختر بیاید و ترغیب بشود برای پرورش دختر- یک چیزی مثل پرورش ماهی یا میگوی امروزی- وهم از هتک دختر بچه ها درزیر9 سال تمام جلوگرفته شود. واین حکم و دستور در زمانه ای وریگزاری که صادر شده است یکی ازدرخشان ترین احکام اسلامی وباعث غرور وبالیدن است. منتها با یک شرط وآن شرط اینکه جناب مصباح ورفقا قبول کنند که 1400 سال پیش 1400 سال پیش بوده است. وامروز امروز است. فقط همین. یا...هو




نگاهی شیرین به نامۀ تلخ احمدی نژاد! وبرعکس.(تیتراول..."هوپ" ...بوده)



محموداحمدی نژاد زنجیرپاره کرده وشمارش معکوس را شروع کرده برای سقط کردن هرآنچه هست ونیست. درمورداصلاح طلبان وآخوندهابیش باد. ولی ترسم ازاین است که ایران راهم سقط کند همراه.  وکسی "هوپ" نتواند گفت.

2- چه بچه بودیم یا بزرگ فرقی نمی کردوقتی حتی سنگریزه ای ناقابل پیدانمی کردیم برای گل یا پوچ. یا خودمان باخودمان تنها می شدیم دربازی مثلاً درانفرادی زندان! تنهابازی باقی مانده "هوپ" بود. شمارش شروع می شد وتوبایدسرضریب تفاهم شده می گفتی "هوپ". واگرنمی گفتی سوخته بودی وازبازی بیرون.


3- نامۀ سرگشاده نوشته تاسگ وگربۀ جمهوری اسلامی هم گیرنده داده. ونق ونوقی راه انداخته ازنوع بی خاصیتش که تنداست ووقیح است وادبیات مناسبی ندارد. درست می گویند چون که مسطورۀ نامه های اداری جمهوری اسلامی قبل از احمدی نژاد چنین بود:

جناب محترم آیت الله محترم حاج آقای محترم وزیر محترم کشورمحترم  اسم محترم دامت افاضاته 

ماهیچ چی نداریم ازاسلام است. مقام محترم معظم محترم رهبری محترم

سلامُُ علیکم
ضمن آرزوی سلامت وسعادت وبهروزی وصحت وامانت وعافیت و...برای وجودمقدس آن مقام محترم  خواهشمند است به اطلاع محترم وزارت محترم کشور محترم جناب محترم آقای محترم اسم محترم شهرت محترم برسانید که الاغ نامحترم رییس محترم شورای محترم روستای محترم چُسبلاغ تپه محترم دیشب گوزید.
الاحقر، خاکسار وکاسه لیس ناچیز بخشداردورقوزآباد
4- من که باوردارم ادبیات اداری لمپن نامه های احمدی نژاد یکی از وجوه خوب ریاست اوست که نیازی به "هوپ" ندارد. فاعتبرویا اصلاح طلبان.


5-  با این همه وبرای روکم کنی هم شده وازسرتفریح برای ویرانی ایران دلم می خواهد یکی ازبازیگران سرنوبتش بگوید "هوپ".


6- می گوید بازارتهران چنان راکداست که برخی صنوف تا نزدیک نصف تعطیل کرده اند. وازتهران بمن گفتند که زمستان شروع نشده همه زده اند حراج وپرنده پرنمی زند. پولدارها ازدبی می خرند وازفرنگ. بی پول ها که همه اند یارانه های امام زمان رامی ریزند توی ضریح بجای لباس برای کودکان. ومعدودواحدهای تولیدی وکشاورزی باقی مانده هم که سوخت ندارند ونقدینگی. ودولت فعلاً گودرزرابه شقایق مربوط می کند با کوتاه آمدن وباج دادن وتهدید وتحبیب. تاشمارش جمهوربه بدبختی 70 میلیون برسد وکسی نگوید"هوپ" 

7- می گویم آیت الله خامنه ای که درهمان نمازجمعۀ معروف پارسال انتخابات خراب کرد وازتخم رفت برای "هوپ" گفتن؛ دیگرچرا دست ناپاکش را ازدردهان قالی باف برنمی دارد، بلکه هم اوبگوید "هوپ" .


8- محمود؛ جان مادرت خودت یک "هوپ"ی بگو ونفس بکش وبگذار تماشاچیان هم یک نفسی بکشند. گناه دارند جان پروین. یا...هو

۱۳۸۹ بهمن ۴, دوشنبه

دلی گلدی (دیوانه آمد)/نمای اول برداشت چندم: "رجزخوانی جدید احمدی نژاد"

Unfinished portrait of General Bonaparte



هیچگاه پاپی اش نشدم تا وقتی که توی ده بودم که ازکجا می آید وپدرمادرش وخانه اش کجاست وچرا همۀ روستاها باید یک "دَلی" داشته باشند حتی اگرکل جمعیت شان کمترازده خانوارباشد که وقتی می آید هیچکس تکلیفش را نداند که باید بترسد یا بخندد یا بکشد کنارازسرراهش که ردشود یا خودش را بپیچاند بگوشۀ چادرگلدارمادریا خواهرش وبا چشمان ذوق زده اش منتظر حرکت خنده داری بماند یا مامانش بگوید نترس عزیزم "دَلی" که ترس ندارد اورا هم خدا آفریده وباید با اومهربان باشیم بیشتر چون که اومثل شما کوچولوها عقل ندارد تا ازخودش حفاظت کند وبخانواده اش آسیب نرساند.


یادم مانده که اسمش علی بود چون گاهی که بچه ها دادمی زدند دَلی گَلدی بزرگترها دعوای شان می کردند که "علی" آقا خیلی هم عاقل ترازشماست وبعد بجای بچه ها که دَلی را مسخره می کردیم ومی خندیدیم آنها علی رامسخره  می کردند ومی خندیدند. و همه راضی بودیم بغیراززمانی که توی یک کوچه پس کوچه ای غافلگیر می شدی و تنهایی با علی یا دَلی روبرو می شدی وچون نمی دانستی که واکنش دیوانه چه خواهد بود ازبعلاوۀ صدمهربانی تا منهای صد خشونت می ترسیدی و آرزومی کردی که کاشکی خدا همه را عاقل می آفرید که حساب کتاب سرشان بشود ونخواهند آدم را یا بهشتی کنند یا جهنمی یکسویه! ومی گذاشتند توی همین برزخی که آدم خودش هم می داند که خواهد پوسید دریکنواختی اش بماند واینقدردرجمع نخندد به دَلی که درتنهایی گریه کندازدست علی.

دیشب که به این اخطاردوکلمه ای احمدی نژاد می اندیشیدم که به غرب گفته: "یاتعامل یا تقابل" بی اختیارروی سینه ام صلیب کشیدم وگفتم یا حضرت عباس؛ دَلی کِی از کوچۀ ما پاپتی های جنوبی خودش رساند به شمال دهکده، ودارد برای شمالی ها رجز می خواند! نکند دیوانگی کند وفکرکند اغنیا هم مثل فقرا دست خالی می آیند توی کوچه وازدَلی می ترسند ودر می روند.


اگرغرب مشکلات اقتصادی دارد. که دارد. واوضاع جهان درست مثل نیمۀ دوم دهۀ 70 میلادی وپنجاه خورشیدی دردست سیاستمداران متوسط به نفس نفس افتاده است. که افتاده است. مواظب آن شق سوم مشابهت قضیه هم باش که جهان درست دریک چنین وضعیت بی ثباتی بود که شاه را رها کرد بنفع خمینی. ومحتمل است که در وضعیت مشابهی تورا گازبگیرد بنفع سومی. همۀ دعواها ازضعف وهمۀ جنگ ها از فترت آغازشده اند. چشمان ریزت را ریزترکن وته کوچه را دقیق ترنگاه کن!  نکند در غلبۀ شهوت موروثی مسلمان آن زیرکدورا نبینی وبهوای کیف خودت ملتی را بپارگی بدهی! 


وحرف آخربا اسفندیارمشایی وعلی اکبرصالحی؛ چرا می گذارید تنها برود توی کوچۀ غریبه دَلی؛ مگرکم گیرتان آمده ازنذورات بلاگردان مردم ترسو برسفرۀ علی! یا...هو

یک لانگ شات ازپشت صحنۀ دلقک ایرانی.



1- دختربزرگم که شب ژانویه آمده بود پیشم پریروزبرگشته ومن وروحم سرگردان و ویلان هرچه همدیگررا بغل می کنیم گرم نمی شویم. گویی که سرمای تنهایی اولین جایی که نفوذ می کند مغزاستخوان های پوک پدران پیراست. امروزبا آن دودیگر در تهران حرف زدم ولی مگربه این سادگی می شود زخم تشک غربت را مرهم نهاد. تاوقتی کرخت وطاقبازافتاده ای روبه خدا گمان می کنی که سالمی تاجائیکه با احتیاط کامل می توانی یک بشکن هم بزنی. اما خدارحم کند به آن لحظه ای که تصمیم می گیری یک تکانی بخوری. نه فایده ندارد تا زخم تشک نگرفته باشی ازراه درد دیگری به حس نمی رسی. انشاءالله که هیچگاه به حس نرسید. آمین. 

وحواجۀ شیرازاین جوری گفت:

ای قصۀ بهشت زکویت حکایتی
شرح جمال حورزرویت روایتی
انفاس عیسی ازلب لعلت لطیفه یی
آب خضرزنوش لبانت حکایتی
هرپاره ازدل من وازغصه قصه ای
هرسطری ازخصال تووزرحمت آیتی
کی عطرسای مجلس روحانیان شدی
گل رااگرنه بوی توکردی رعایتی
درآرزوی خاک دریارسوختیم
یادآورای صبا که نکردی حمایتی
ایدل بهرزه دانش ودینت ببادرفت
صدمایه داشتی ونکردی کفایتی
بوی دل کباب من آفاق را گرفت
این آتش درون بکند هم سرایتی
درآتش ازخیال رخش دست میدهد
ساقی بیا که نیست زدوزخ شکایتی
دانی مراد [دلقک] ازاین آه وناله چیست
ازتوکرشمه ای وزخسروعنایتی

۱۳۸۹ بهمن ۳, یکشنبه

*دین رحمانی؛ دین شیطانی! نگاهی ساده به مغلطه ای پیچیده!

The Three Ages of Men and Death


1- بعدازمستقرشدن دین رحمانی وشخصی امام خمینی خدابیامرزدرعرصۀ اجتماعی ایران دربعدازپیروزی انقلاب اسلامی وتبدیل شدن سریع آن به دین شیطانی!هوادران و نسخه پیچان حکومت دینی بسرعت به دوگروه مجزا تقسیم شدند که همیشه دوگروه بودند وماندند وهستند وخواهندماند. وجنگ حیدری نعمتی خودرا تحت عنوان کلی "قرائت رحمانی - قرائت شیطانی" ازاسلام آغازکردند.

2- البته هردوگروه اصولگرایان واصلاح طلبان به چنین دوقرائتی معتقدنیستند. -یا حداقل به یک میزان معتقدنیستند-واصولگرایان قرائت خودشان را که همان قرائت غالب وبرترحوزه های رسمی دین ومورد تأیید اکثریت قریب به اتفاق مجتهدان و مراجع تقلید شیعه است را تنها قرائت ازاسلام اجتماعی می دانند وهر آنچه غیر از آنست را بدعت وخروج ازدین معرفی می کنند.


3- به باور من هم اصولگرایان صددرصدمحق هستند وچیزی بنام قرائت های مختلف ازدین اجتماعی نه وجود دارد ونه می تواند وجود داشته باشد ونه اگر وجود داشته باشد کمترین فایده ای دارد. چون که قرارمااین است که برمبنای استنباط واستخراج دستورالعمل های اجتماعی ازدین؛ جامعه ودنیای مردم را اداره کنیم. لذا هرگونه ثنویت اجتهادی درمتون وسرچشمه های مذهب باعث چندگانگی دراجراء شده وهرج ومرج فکری وبی ثباتی سیاسی تولیدمی کند.


4-  دین مثل خودخدا وهمۀ سایرپدیده های مادی ومعنوی که بشر اختراع کرده است؛ قطعاً اختراعی مفید ودرپاسخ به نیازی بوده است. والحق والانصاف کمک های شایان توجه وبسیاری را به انسان قدیم وجدید کرده است. انسان قدیم را با اخلاق دینی مهار کرده است وبا محرک های تشویق وتهدید انتزاعی -مثل بهشت وجهنم- اورا به پیش و پیشرفت رانده است وکمترین خدمتش به انسان جدید نیزدرقالب کسب آرامش روانی و قدرت تجدیدانرژی زندگانی و... بسیار یاریگربوده واست.


5- حالا اگربرگردیم به بحث دین رحمانی ودین شیطانی وقرائت های مختلف ازدین واحد (نقطه عزیمت وخلط مبحث روشنفکران دینی واصلاح طلبان سیاسی) مشاهده می کنیم که دین رحمانی ودین شیطانی مورد اصرار اینان(اصلاح طلبان) و مورد  انکار آنان (اصولگرایان) وجود دارد بدون اینکه وجود داشته باشد. یعنی چه: "یعنی اینکه دین رحمانی وشیطانی تجلی یک صورت دوگانه است دریک مصداق واحد". بعبارت روشن تر ما چیزی بنام دین اصلاح طلب ودین مرتجع نداریم بلکه ما دین شخصی ودین اجتماعی داریم. بطوریکه دین تازمانی که شحصی است رحمانی مطلق هم است وبمحض تبدیل شدن به دین اجتماعی به دین شیطانی مطلق هم متحول می شود.

6- البته گسترش چنین بحث فربه ومبارکی نه دراینجا ونه توسط من قابل انجام بهینه نیست وقصد ونیت من فقط طرح موضوع ودادن سرنخ فکری به خوانندۀ کنجکاو و جستجوگر واهل فکراست. لذا فقط اشاره ای به چرایی ادعایم می کنم واین دفتررا می بندم:


الف- دین یک چهارچوب کلی دارد ومقداری آداب ومناسک واحکام ثابت که توسط مُلای دین تولید، بازخوانی، بازبینی ومنتشر وتبلیغ می شود. مؤمنان هرکدام بفراخور حال شخصی وروانشناسی فردی از این دین منتشر وتبلیغ شده توسط مُلا توشه ای برداشت می کنند وبزندگی شخصی خود عقب می نشینند. سپس درخلوت شخصی خویش دین فراگرفته ازمُلا راازصافی مجدد توان وحوصله وبینش وچینش خود (بخوان قرائت های شخصی ومتفاوت ازدین) می گذرانند وبه نتیجۀ حاصله عمل می کنند.


ب- بعنوان مثال مؤمنی که خیلی مادی نیست تصمیم می گیرد خمس ابلاغی را پرداخت کند ومؤمن دیگری که مادی است وخمس را پول زورمی داند تصمیم می گیرد خمس ندهد وبرای فرارازمجازات احتمالی باخودش قرارتوبه درآخرین فرصت می گذارد یا ازتبصرۀ اعمال کوچک ومشخص درساعات وروزهای مشخص با پاداش های معنوی عفووثواب کلان -مثل مثلاً دورکعت نمازدرفلان زمان یا مکان یا مقام ثواب 70 سال عبادت را دارد- استفاده می کند. 


پ- علت هم کاملاً واضح وبدیهی است چون مؤمنانی که هرکدام باقرائت شخصی از یک سری اصول ثابت دین زندگی رحمانی وآرامی را می گذرانند؛ فقط با خود شخصی شان سروکاردارند واگر اعتراض وشورش وسرزنشی هم باشد درونی و شخصی است. ومؤمن یا با توجیه ویا با سرکوب، خودش را راضی می کند.


7- اکنون دیگر شمای خواننده؛ بهترازمن گوینده می توانید بگویید که دین چه موقع مطلقاً شیطانی می شود. بلی درست است، قرائت ازدین زمانی شیطانی می شود که اثرات ناشی ازآن قرائت نه فقط به شخص قاری ومتدین، که به دیگری (نفردوم و بیشتر) هم متسری باشد. زیرا که قرائت مُلا ازابلاغ چهارچوب ها گذشته واستقلال برداشت ِ مؤمن را دراجرا ی احکام ابلاغی ازاوستانده است.


8- نتیجه اینکه دین شخصی مطلقاً رحمانی است (گفتارورفتارهمۀ ملایان ومؤمنان درمقام وعظ وخطابه وارشاد مثل گفتار امام خمینی درپاریس). و در مقابل؛ دین اجتماعی مطلقاً شیطانی است (گفتارورفتارهمۀ ملایان ومؤمنان درمقام سیاستمدار و وزیر و وکیل و مجری مثل گفتارورفتارامام خمینی دررأس حکومت برایران). والسلام.


مهمترازمتن:

می خواستم بگویم که روشنفکران "مذهبی-سیاسی" دروغ می گویند واصلاح طلبان "سیاسی-مذهبی" اشتباه می کنند اگر ازدین اجتماعی صحبت می کنند ودرعین حال دین را رحمانی- شیطانی تبلیغ می کنند. زیرا که فقط یک دین مطلقاً رحمانی داریم و آن دین شخصی است. وهمین طورفقط یک دین مطلقاً شیطانی داریم که آن هم دین اجتماعی وسیاسی است. وتفکیک این دو قرائت در اشخاص ِ متفاوت نیست بلکه در کاربردمتفاوت است.  به این معنا که:
کاربرد شخصی دین ازسوی "شیطان" رحمانی است. وکاربرداجتماعی همان دین ازسوی "رحمان" شیطانی است! یا...هو
..............................................
*باپوزش از وتقدیم به خوانندگان همیشگی وثابت عزیزترازجانم دروبلاگ دلقک ایرانی.

مذاکرات استانبول: ایران مشتاق؛ غرب بی اعتناء! آیا بازی عوض شده است؟




1- پارلمان اروپا قطعنامۀ شدیداللحن صادرکرده است برعلیه نقض حقوق بشردر ایران. واین تازگی دارد. بویژه همزمانی آن با مذاکرات حساس استانبول.


2- تونی بلرنخست وزیراسبق بریتانیا درروز بازخواست شدن وپاسخگوبودن راجع به ابهامات جنگ با عراق به کمیسیون تحقیق مستقل؛ به اوباما ومذاکره کنندگان غربی با ایران توصیه کرده است که به ایران سخت بگیرند واظهارات بسیارتند وخشنی بر زبان رانده است ودنیارا زنهارداده است ازغفلت ازخرابکاری همه جانبۀ حکومت ایران درمنطقه وجهان.


3- چنین بنظرمی رسد که غرب بعدازموفقیت دراخلال فنی مؤثر درتأسیسات هسته ای ایران ازطریق ویروس استاکس نت، وکندکردن پیشرفت ایران درزمینۀ دست یابی به غنی سازی کمی وکیفی بالا، ومردد کردن دانشمندان اتمی از راه ترس از ترور برای همکاری آسان باهیئت حاکمه؛ وهمچنین واقع نگری بیشتر به این نتیجه رسیده است که نه ایران دیگرخطراتمی بالفعل نزدیک است ونه غرب چنان دست خالی است که نتواند بلندپروازی های اتمی ایران را مهارکند.


4- لذاست که درمورد مذاکرات هسته ای استانبول کماکان، هم ابتکار عمل دردست غرب باقی مانده است وهم تحریم های اقتصادی بکمک آمده و هرروز حوزه ای از تحرک اقتصاد کلان ایران را فلج می کند. درست است که احمدی نژادبازیرکی  وباج گیری ازهمۀ ریزودرشت جمهوری اسلامی، وبعدازبلااثرکردن مجلس وسایرنهادها و سازمان های نظارتی برعملکردمالی وبودجه ای خودش، خزانۀ کشوررا گویی بمثابه جیب خودش درآورده وکیسه های زر بسته درشال کمرش را به هرآنکس که دوست دارد؛ می دهد ومی بخشد؛ وبه این ترتیب دشواریهای اقتصاد خرد وبازار را حل می کند ولی ادامۀ این محیط تحریم وتهدید جهانی، افتصادکلان ایران را زمین خواهدزد و درآنموقع دیگر اقتصاد خرد هم قابل مدیریت نخواهد بود. لذا باید تاقبل ازنیمۀ دوم  سال 90 خورشیدی بتواند با سازش با غرب مقداری ازاین فشارهای مضاعف را کم کند.

5- شلتاق های تبدیل شده به چس ناله های کیهان شریعتمداری تاچندماه پیش؛ که اینک به هواداری وتمهید بسترمستدل کردن تسلیم درمقابل غرب ارتقاء یافته است وازنوشته های عناصر دست چندم کیهان بجای شریعتمداری تتق زده بیرون این عقب نشینی؛ و تحریف احمقانه وخنده دارنام شهر استانبول ترکیه به واژۀ "اسلام بول" درصفحۀ سیاسی کیهان نشان ازاستیصال آیت الله خامنه ای هم دارد که بالاخره تخم کفتر پیدا نشد بعداز مسافرت قم جهت درمان لالمونی اش. واحمدی نژاد گویی کاملاً بی خاصیتش کرده درسیاست خارجی تا اینجای کار.


6- البته کامیابی غرب درجهت تخریب نرم افزاری وازراه شبکه های مجازی در برنامه های هسته ای ایران این اعتمادبنفس مضاعف راهم بغرب داده است که در صورت لزوم وبطور صوری غنی سازی غلظت محدود ودرحد کمی بیشتر از معیار آزمایشگاهی را هم بپذیرد. با این استدلال که درصورت سرکشی مجدد ایران برای اقدام به ساختن بمب هسته ای، ایران را باتهدید تخریب مشابه یا ویرانگر تر از استاکس نت کنترل کند. بنابراین بسیاربعیدبود که مذاکرات استانبول بی نتیحه وبدون پیشرفت خوب پایان پیداکند. لذا این اتفاقی که افتاده است را وطرف غربی آنرا با واژۀ شکست تعریف کرده است وطرف ایرانی خواهان ادامۀ مذاکرات شده است وشکست را واژۀ دقیقی برای نتیجۀ مذاکرات دوراستانبول نمی داند بیشتر این گمانه زنی را تقویت می کند که غرب با اطمینان از نیاز های فوری ایران برای یکسویه کردن تحریم ها، گذشت زمان را برعکس همۀ 5 سال گذشته بنفع  خودش می داند ومطمئن است که درصورت تداوم وضع موجودایران بازهم عقب نشینی بیشتری خواهد کرد تا جائیکه ممکن است حتی گزینۀ توقف غنی سازی را مجدداً به میز مذاکرات برگرداند. 

7- البته این آرزوی همیشگی من است که اگرایران بهرقیمتی هم به جرگۀ حکومت های باثبات برگردد و در باشگاه سیاسی جهان پذیرفته شود که مستلزم رابطۀ خوب باغرب ودررأس همه امریکاست؛ برنده است ومی تواند بسیاری ازسیاست های غلطش را بسرعت تصحیح وترمیم وعقب ماندگی هایش را جبران کند. یعنی سود ثبات سیاسی وپذیرش حهانی چنان کلان است که خیلی فرق نکند مابه ازایش. با این پیش فرض قطعی  که می دانیم دیگرشرایط طوری نیست که کشوری کشوردیگری را هرچند ضعیف وکوچک ببلعد وباید ازاین ادبیات استغفارکرد. یا...هو


ایران می تواند با افتخار وقهقهه به گریه های مقدس فرزندان برومندش بخندد!

خداحافظ قهرمانی، خداحافظ جام ملت‌ها، خداحافظ آقای قطبی


1- من پیش بینی کرده بودم که ایران کرۀ جنوبی را می برد. وامیدواربودم که تک عامل تحت فشارایدئولوژی ورسالت های فرامادی نبودن تیم ملی دراین دوره وراحت بودن ازحواشی اعصاب خردکن ِ نمایندگان لاشخورِآخوندهای سیاسی دراردوی تیم، بتواند اینقدرکارآمدی باربیاورد که - درتلفیق با غیرت وتعصب ایرانی ازسویی و پادزهر عقده ها وحفره های ایحادشده ازسوگواری های مدام سی ودوساله درروان جامعۀ ایرانی ازجانب دیگر- بتواند هم براثرات منفی جامعه شناسی آگاه وناخودآگاه بازیکنان غلبه کند، وهم برتری فنی تیم کره نسبت به ایران را خنثی نماید. ولی دیدیم که تک عامل بهبود روانشناسی فردی بازیکنان نتوانست درمقابل کرۀ جنوبی هم مثل مقابل عراق وکرۀ شمالی وامارات جواب بدهد وتیم ملی باخت. باختی که ازیک جنبه پیروزی بود وآن زمانی بود که تیم ملی بعدازحذف؛ مثل اکثریت قریب به اتفاق تیم های بازنده؛ نای ورمق اززمین بلند شدن را نداشت واین بار اتفاقاً هربازیکنی بیشتر خراب کرده بود با اشک ها وسوزبیشتری خودش را مجازات می کرد. مثل مسعود شجاعی. بنظرم این دست آورد خوبی بود که بچه ها توانستند برای باخت همانقدرگریه کنند که اگرجام را می بردند همانقدرمی خندیدند.


2- تیم ملی با سرمربی گری علی پروین وفورواردنوکی فرشادپیوس درهیروشیمای ژاپن درهمان دورمقدماتی باخت وحذف شد. وهمه بجان همه افتاده بودیم ودنبال روانشناس می گشتیم. من اما طی یادداشت کوتاهی درصفحۀ جوامع الحکایات هفته نامۀ ورزشی هدف به مهندس هاشمی طبا توصیه کردم که بجای روانشناس به جامعه شناس رجوع کند زودترنتیجه می گیرد. ودلیل آوردم که وقتی ده بیست تماشاگر مسابقه با ژاپن؛ ایرانیان آبرومندی هستند که کارگرمهاجرغیرقانونی اند و کارهای سخت وسیاه می کنند، وارزانترین سکوهای ورزشگاه مدرن هم نصیب آنان است آیا منطقی است که تیم ایران باآن مردمان وفرهنگ "منم وپزی" درآسیا، بتواند خودش را برژاپن تحمیل کند.


3- تیم ملی ایران باروحیۀ فردی وآرامش ورزشی وراحتی روانی؛ توانست خودش را به عراق ویرانه واشغالشده ودشمن! وامارات نیم وجبی! وکرۀ شمالی بدبخت! تحمیل کند. ولی کرۀ جنوبی بابرتری مطلق درهمه وهمۀ زمینه های رقابتی درآسیا وجهان نسبت به جمهوری اسلامی ایران؛ اعتمادبنفس بچه هارا زایل کرد. وقتی درداخل ایران امروز داشتن هربرندی از مصنوعات ساخت کره درمالکیت خود وخانواده نشانه ای ازتفاخر وتجمل وثروتمندی وروشنفکری و... همۀ صفات مادی خوب است. وخودایران یک برند صنعتی ندارد که بتواند درمنطقه وآسیا ودنیا با انگشت افتخار نشان بدهد وتازه این مقایسه درحافظه ای قراربگیرد که یادش باشد سی ودوسال پیش همین کره ای ها درتوسعۀ مخابرات ایران کارگری می کردند. خیلی سخت می شود مانع به این ستبری وبلندی را شکست. مگربه تصادف وشانس!


4- وتیم ملی فوتبال ایران نتوانست سی ودوسال عقب ماندگی ووادادگی همه جانبه را-ازجمله درفوتبال وجنبه های فنی آن- درمقابل کرۀ جنوبی را بابدست آوردن فقط یک عامل مؤثر "راحتی روان وخواست فردی" جبران کند. وازآن اتفاقات نادرفوتبال رقم نخورد وایران با خت. باختی که ازجنبۀ فنی مستحق باختن هم بود. ولی بتعبیرمن این پیشرفت را داشت که توانست متحد ومتفق برباختش گریه کند. 


5- هرچنداین باخت خیلی هارا ازورزشی تاسیاسی ودرداخل وخارج ایران خوشحال کرد؛ ولی من علاوه برهم ناراحتی شخصی ام ازحذف ایران و هم بخاطر اشک های صمیمی بازیکنان تیم ملی؛ ازجنبۀ تأثیرات سیاسی واجتماعی این باخت هم خیلی نگرانم وچون معتقدم که فقط خوشحالی وجشن وشادی های جمعی ومختلط  ِنجیب می تواند باعث ازبین رفتن تحجر حاکم برایران بشود؛ آرزوداشتم تیم ملی باقهرمانی درآسیا اسباب یک روزِ شاد برای ایرانم را فراهم کند. ولی نشد. اما مؤکد می کنم که همین اشک بچه های تیم ملی هم شادی بخش است درخلوت دل. خیلی وقت بود کسی بخاطر ایران  اشکی نریخته بود روی صحنه ازته ِ جان. مبارک است. یا...هو

۱۳۸۹ بهمن ۱, جمعه

ذائقه های چرک مربیان ایرانی! وسلامی دوباره به سلطان علی پروین!




1- بگفتن من وشما نیست. شماهی بگوسیستم ندارد ولیسانس ندارد وسنتی است و حرف بلد نیست بزند ومخترع سیستم علی اصغری درفوتبال است و.... من وهمۀ توده های پرسپولیسی ازته جان وهمۀ توده های استقلالی ازسراحترام وهمۀ ایرانیان ازراه وقارانسانی علی پروین را می خواهند وچون یارشیرین دوستش دارند. چرا؟! برای اینکه علی پروین یک انسان سوپرمدرن است.


2- ازنظرمن وما انسان مدرن نه به سواداست ونه شهرنشینی است ونه فکل کراوات است ونه حجاب وبی حجاب است ونه درناف لندن وواشینگتن ونیویورک زندگی کردن است ونه کافه نشینی است ونه هنرمندی است ونه ثروت وفقراست ونه هیچ کدام از معیارهای مادی ریاضی. مرد مدرن آن آدمی است که کل ساختار جسم و روحش وتن وروانش ازیک جنس ساخته شده باشد. قلبش ازهمان جنسی باشد که زبانش ومغزش ازهمان جنسی باشد که دستش وپایش جنسی داشته باشد که روانش و... طوری که هیچ کدام ازاعضاء وجوارح انسان مدرن اجازه نداشته باشد گندم بنماید ولی جوبفروشد. وعلی پروین تنها فرد مشهورجامعۀ فوتبالی ایران است که ازجنس صداقت ونیک خواهی است: "هارمونیک".


3- پرویزمظلومی خیلی بزرگ واسمی نبوده درشغل مربی گری گویا! ولی بدلیل همان گزارۀ "درایران اسلامی هیچ چیزدلیل هیچ چیزنمی شود" فعلاً دررأس مربی گری باشگاهی قرارگرفته است که نیمی از ایرانیان سرخابی به آن سمت نمازمی گزارند. ازایشان مصاحبه ای دیدم دررابطه با تیم ملی ونتایجش درجام ملت ها. زبانش دردهانش گره خورده بود برای یک هورا ازته میهنش ایران وآبادان. ومرتب کنفوسیوس وارتذکرداده بود که هنوز اتفاقی نیفتاده، همیشه ازمرحلۀ مقدماتی صعودمی کردیم، کره جنوبی تیم قوی است، توقع ایجادمی کنیم وبعدازباخت وحذف ناراحت می شویم و... این از مرد کوچولو در ظرف خیلی بزرگ!


4- دودیگرازمردبزرگ که من خودم اورا "اسطورۀ مدرن" نام داده بودم دردونوشتۀ کارنشده درمطبوعات اصلاح طلب وهنوز هم معتقدم علی دایی بعنوان سمبل اتکا به پشتکار وتلاش شخصی بجای استعداد ونبوغ خدادای؛ می تواند وباید الگوومدل قابل تقلید جوانان ایرانی باشد. ازاونیز راجع به تیم ملی پرسیده اند. اوهم که بزرگ است بلحاظ همۀ آمارهای ریاضی؛ زبانش را نتوانسته بچرخاند به: "آفرین بچه ها، باعث افتخارایراننند، کارافشین قطبی عالی بوده، به همه دست اندرکاران تبریک می گویم، با اشتیاق بازیهارا تعقیب می کنم و..." اوهم تنها چیزی که گفته این است که راجع به تیم ملی اظهارنظرنمی کند، وچسبیده به پرسپولیس که صحبت را عوض کند. مثل اینکه مهم بودن پرسپولیس برای اونوبراست وهیچ مربی دیگری تعصب تیمش را ندارد. وآخرسربه این بسنده کرده که بچه های پرسپولیس توی تیم ملی خوب کارکرده اند ورضایی یک گل سرنوشت سازهم زده است.


5- سلطان علی پروین هم گفته: "ازروزاول هم به شهادت همه رسانه ها وروزنامه ها گفته ام ازافشین قطبی باید حمایت کرد وبچه ها عالی بازی می کنند دستشان درد نکند قطبی بلداست چطوری بازی بگیرد ورهبری کند وبعلاوۀ چندتا لینک مثبت ومیهنی دیگر که یادم نمانده ونیازی هم به طول وتفصیل نیست.


6- من ازمربیان کوچک وبزرگ دوغول فوتبال ایران استقلال وپرسپولیس گفتم تا مسطوره داده باشم دستتان ازبقیۀ مربیان ریزه خواران. وهشیاری بدهم به آنان که هم وزنشان اسکناس دستمزد می خواهند والبته به همۀ خودمان ایرانیان درهرکار ونسبت به هرموقعیتی. تا مصداق این ضرب المثل نباشیم هیچ گاه که می گوید: "یارووقت شکارریدنش می گیرد". البته که انسان ها رقابت دارند، منافع شغلی دارند، بده بستان دارند، اختلاف وموافقت دارند، دوستی ودشمنی دارند و... ولی یک جو معرفت وحس خوب وآقایی هم لازمۀ زیست مدرن است. یا...هو

کره جنوبی را خواهیم برد! یک استدلال فراتر از فوتبال!




1- من دراین پنجرۀ کوچک وازروزاول راجع به یک دکترین حرف زده ام واز شیر مرغ تا جان آدمیزاد مشکلات ریز ودرشت ایران بعدازانقلاب را به یک گزارۀ واحد که ازآن بعنوان "علت تامه" نام برده ام مربوط ومنوط دانسته ام. وآن گزاره این است که:
"حکومت درزمانۀ فعلی امری مدرن است لذا هرچقدر رابطۀ پدیده های زیست مدرن بعنوان امرجدید از قید وسلطۀ ایدئولوژی بعنوان امرقدیم فاصله بگیرد ورها شود احتمال پیروزی درآن پدیدۀ رهاشده ازچنگال تحجرهم بیشتر خواهد شد".


2- فوتبال بعنوان بازی وسرگرمی امری کاملاً مدرن است وکمترین ارتباطی با دنیای قدیم که همۀ پدیده ها "مفید" تعریف می شده است وبازی بعنوان عملی مذموم و مختص تابچه های چهارساله بود -آن هم مجازبرای پسربچه ها!- را ندارد. لذا بمحض نزدیک شدن ایدئولوژی به آن می میرد.


3- هرگاه حاکمیت سیاسی درایران بسمت ثبات نسبی بوده است واززهربلاتکلیفی ایدئولوژیک فاصله گرفته ایم نتایج معناداری درفوتبال ملی رقم خورده است. این اتفاق دوباردراواخرریاست هاشمی رفسنجانی وادامۀ آن درزمان سیدمحمدخاتمی -مربوط به جام ملت های 1996 وجام جهانی 1998- تانزدیکی های پیروزی پیش آمده است ولیکن بدلیل کامل نشدن پازل عرفی گرایی وعدم تمایل وجسارت هاشمی وخاتمی دراعتراف به بریدن از ایدئولوژی وباوجود بهترین بازیکنان فوتبال از نظر فنی وتکنیکی ناکام مانده ایم.


4- درحال حاضر مجدداً ما درسیاست ورزی به یک دورۀ عرفی گرایی اجتماعی وارد شده ایم با این تفاوت که احمدی نژاد ابایی ندارد که نشان بدهد این ارادۀ اوست که تصمیم می گیرد ونه هیچ ایدئولوژی دینی یا غیردینی. بهمین خاطر هم است که این بار تیم ملی فوتبال ایران علی رغم بی بهره بودن از چهره های فوق ستاره بیشترین شانس موفقیت وقهرمانی را دارد واگر از آن اتفاقات نادر فوتبالی رخ ندهد بسیار زیاد محتمل خواهد بود که ما درروز 9 بهمن جام ملت های آسیارا تصاحب بکنیم.



5- بعبارت دقیق تراینکه تیم ملی فوتبال ایران دردوحۀ قطر بیش ازهرزمانی تا قبل ازاین، فقط با فوتبال بعنوان امرمادی ودنیوی ومدرن طرف است؛ وکمترین رسالت دینی ومعنایی وآخرتی وکهنه برای این تیم تعریف نشده است تا جائیکه حتی نام انتخابی برای شعار این تیم (شاهزاده های پارسی) متکی بودن تیم به امرملی (مفهومی مدرن) را القاء می کند ونه امردینی (مفهوم کهنه)


6- جالب است این راهم بگویم که بهمین دلیل پیش گفته هم بوده است که تیم ملی فوتبال ایران بعدازانقلاب با مربیان خارجی بهترنتیجه گرفته است که اصلی ترین دلیلش بنظرمن بخاطرعدم تعهد وتأثیرناپذیری این مربیان از فرهنگ ایدئولوژیک -آن هم ایدئولوژی بلاتکلیف مذهبی- بوده است واینکه آنان توانسته اند تااندازه ای بازیکنان را ازچنگال جومسموم رسالت اسلامی مؤمنان دروغگو وطفیلی ونان بنرخ روز خورمسلط بر رؤسای ریز ودرشت فوتبال دورنگاه دارند.


7- بدیهی است که من ازشرایط محیطی اثرگذار غیرفوتبالی حرف می زنم واین به این معنی نیست که اگر تنها این شرایط آزادی فکری وروانی فوتبالیست ها مهیا بشود می نوانند پیروز حتمی باشند. من فقط این را برجسته کردم که تیم ملی فعلی ایران ازهمۀ تیم های ملی فوتبال ایران دربعدازانقلاب به "شرایط طبیعی" نزدیک تراست. ومثل سایرتیم های شرکت کننده درجام ملت های آسیا فقط بار ورزشی وتخصص خودش را حمل می کند ونه بارهای اضافه وسنگین وپوچ ارزش های ایدئولوژی اسلامی را.


8- وبازاگربزبان کاپیتان نکونام بخواهم بگویم. می گویم که این تیم اولین تیم ملی فوتبال درعمرجمهوری اسلامی ایران است که می خندد وبرای خندیدنش به هیچ حاج آقای درکمین نشسته ای درلابی هتل محل اقامت تیم بازخواست پس نمی دهد. بازهم تأکید می کنم که این رهایی ازایدئولوژی قبل ازاینکه یک رفتار فیزیکی باشد یک دریافت حسی است. ازآن دریافت های حسی که بچه های دوساله از خوش وناخوش بین پدرمادرهایشان دارند.


9- وامپراطورقطبی که ازنظرفنی تیم یکدست وهماهنگ وخوبی ساخته این اقبال را هم داشته است که ایران درحال گذار ازیک ناسیستم بلاتکلیف مذهبی به یک دیکتاتوری فردی مشخص ومعلوم احمدی نژادی است. والبته دیکتاتورها فوتبال را نمی کشند برعکس ایدئولوژی ها که قاتل فوتبالند. زیرا که دیکتاتوری خودش نوعی ازحکومت مدرن است و آزادی بازی را مجازمی داند ولی ایدئولوژی هرجنبنده ای را بنفع خود مصادره می کند. وچون امرمدرن وزندگی بمرگ وکهنگی رکاب نمی دهد ناچارایدئولوژی همۀ زیست مدرن را می کشد تا بتواند برلاشۀ آن رقص شمشیروخون بکند. 


10- روزشنبه کره ای را که ازهندوستان گل خورده ونتوانسته ازچنگال ما بگریزد خواهیم شکست داد. دعوایمان با احمدی نژاد لمپن ودیکتاتورسرجایش محفوظ است فعلاً وقت لذت بردن ازپیروزی بچه های ایران است. یا...هو

۱۳۸۹ دی ۳۰, پنجشنبه

وضعیت اضطراری! درخواست کمک ازمهندس مشایی!



ورود زنان به سینما ممنوع شد/ تماشای فوتبال فقط برای آقایان

آقای مهندس اسفندیاررحیم مشایی.
سلام
همانطورکه مستحضرهستید تیم ملی فوتبال کشورمان بابردهای متوالی ومقتدرانه در جام ملت های آسیا دست به بزرگترین اصلاحات ممکن (تلطیف فضای زیست وتزریق شادی به آن) کرده است. وایرانیان دریک همبستگی غیرسیاسی وبدون هیچ "انگ و رنگ"ی وجنس وتمایزی؛ وفقط برای شادی وغرور وزندگی به پشتیبانی یکپارچه و دلنوازفرزندان برومند خود برخاسته اند. تاهمین دیروز وآخرین بازی بچه ها در دور مقدماتی همه چیز خوب بوده دروسع ظرفیت فرهنگی کل حاکمیت سیاسی ایران. ولی اینک خبرمی رسد که معدودمقامات رسمی نمایندۀ تحجرقرون وسطایی درنیروی انتظامی به ادارۀ اماکن دستورداده اند که ازورود بانوان به پردیس های سینمایی و برای تماشای مسابقات فوتبال جام ملت های آسیا جلوگیری نمایند. ازآنجاییکه گسترش شادی درجامعۀ افسرده از نگاه متحجرحاکم اولیت حیات وممات دارد وتوضیح بیشترش برای جنابعالی مصداق ضرب المثل "پیش قاضی ومعلق بازی" خواهدشد؛ لذا ازحضرت عالی استدعا وانتظار دارم که باتوجه به موقعیت وتوان تان وبه هرنحو ِ صلاح وممکن ازاین تضییق آزادی مادران ودختران ایرانی -بعنوان سرمنشاء و هدف نهایی برد فوتبالیست های ایرانی- جلوگیری نمایید. باتشکر. یا...هو. 
دلقک ایرانی.
سی ام دی ماه 1389 خورشیدی. لندن.
..................................................
پی نوشت ساعت 1800 جمعه بوقت تهران:
سجادپورممنوعیت ورودخانم ها به پردیس های سینمایی برای تماشای فوتبال را تکذیب کرد. اگر این خبر صحیح باشد وعمل شود. مرسی آقای مشایی. ومبارک است این پیروزی برای ما وخانم های نازنین ایرانی.

یک روز شاد زورکی در32 سال عمریک ملت خیلی کم است شازده ها! قهرمان شوید لطفاً!

Ann Dancing by Julian Opie.jpg

Ann Dancing



1- هیچ مربی وبازیکن فوتبالی بصرف انسان بودن باختن را دوست ندارد. حتی اگر این باختن به حکم جدول وشرایط درانتظار بعدی الزامی وواجب باشد! پس افشین قطبی نازنین هم دوست نداشت بازی تشریفاتی با امارات متحدۀ عربی را ببازد مثل بازیکنانش که انگیزه ها وعقده های مقدس داشتند برای برد.

2- ازلقمان حکیم پرسیدند کدام است سخت ترین کار یک سرمربی فوتبال! فرمود شک نکنید که درزندگی سخت ترین ومهمترین کار ایجاد هارمونی وهماهنگی بین دودفاع وسط ودروازه بان است. وآقای خاص (خوزه مورینیو) که ناظر این گفتگو بود شهادت داد بعنوان مربی برگزیدۀ سال 2010 فیفا که عین واقعه است آنچه لقمان حکیم می گوید.

3- وقتی افشین قطبی با نه تغییر درترکیب روزکرۀ شمالی وبویژه جابجایی "رحمتی وحسینی وعقیلی" با "گردان وطالبی وبنگر" وارد زمین امارات متحدۀ عربی شد. باخودم گفتم باز امپراطورجوگیرشد با دوبردشاهکار ومی خواهد ثابت کند که امارات هنوز هم کشوری اعشاری است بلحاظ جمعیت وقدمت وپیشینۀ درمیان "سرها" بودن. ودنباله اش ادامه دادم که ضرر خواهیم کرد وباخت به امارات روحیۀ بچه هارا تخریب می کند درادامۀ راه تافتح نهایی. بویژه که افشین نامی را هم فرستاده بود درون زمین که من اولین باربود می دیدم اورا وابتدا فکرمی کردم فقط هم اسمی با سر مربی دلیل رفتن به قطرشده است.

4- کاروحق وردیان هافبک دفاعی باشگاه تاج وتیم ملی دورترین نام ارمنی است که می خواهم شروع کنم. چون مسیر خیلی طولانی وسرسبز وباطراوت است وباید از خیلی ایستگاه ها بگذریم همراه؛ برای رسیدن به کاپیتان امروز ایران آندرانیک تیموریان. وقبل ازاینکه مزه مزه کنیم شیرین کاری های دو"ادموند" سرخابی با شهرت "اختر"آبی و "بزیک"سرخ باید کلاهمان را ازسربرمی داشتیم به احترام و درتکریم "آندرانیک اسکندریان"، بک چپ پرقدرت تیم ملی ایران دراولین جام جهانی حضورمان.

5- فارغ از رنگ ونژاد وزبان ومذهب وهرنوع تمایز دیگری بین دوانسان؛ پیش می رویم فقط با نام ایران/کنام شیران. وآندرانیک تیموریان چنان دلفریب است در ارکستر تا قهرمانی ایران، تا دنیا باورنکند تسلیم مارا به تبعیض قرون وسطایی سیاست حاکمان/روحانیان. وایران نماز بگذارد بر سجادۀ وطن بهترین ارمنی این دوران/ آندرانیک تیموریان.

6- امتیاز کامل دورمقدماتی دربین تمام تیم های شرکت کننده درجام ملت های آسیای 2011 ودرحالی که 20 نفر از23 بازیکن لیست ایران درترکیب های سه روزه بوده اند؛ نه تنها دربعداز انقلاب یگانه است که درتاریخ فوتبال ایران بی نظیراست. ومن می گویم افشین قطبی تاهمین جا نیز روی چشم ما جادارد.

7- وشک نکیم که دلقک ها سگ های وفادارمیهن شان هستند ونوکر آوازکرهماهنگ تیم هایشان. وشامه ای تیزدارند دربوکشیدن امید نهایی وافتخار"ایران به اوج برمی گردد درهمۀ زمینه ها با شروع ازفوتبال قاره ای". ومن دلقک پیرنوکرایران بشما می گویم که دومین روز ورویداد ِ شاد ِغیرسیاسی ِ ایران ِ بعدازانقلاب درشباهنگام روز شنبه نهم بهمن ماه 1389 خورشیدی رخ خواهد نمود. ومبارک خواهد بود برای شادی دراوج.

8- گریه می کنم. البته ازشوق. ولی بچه ها ما چقدر غمگین بودیم دراین سی ودوسال گذشته. 32 سال وفقط یک شادی دسته جمعی تصادفی وزوری وبا ترس ولرزدر8 آذرسال 1376 وحالا دومی! 
امپراطور؛ به لشکریانت بگو آنها ناچارند مارا شاد کنند با جشن قهرمانی! زیرا که ما خسته شده ایم ازاین همه سیاست وکثافت وهیچ. وبا امید به روز"رستاخیز"شادی دوبارۀ ایران، دلبسته ایم به ساق های طلایی فرزندان مان. یا...هو

۱۳۸۹ دی ۲۹, چهارشنبه

نگاهی به تنش های افغانستان با ایران!

Agony in the Garden


1- افغانستان ازروز اول تأسیس جمهوری اسلامی ایران یکی ازکشورهای "بلاعوص گیر" مفت ومجانی از ایران بوده است. درزمان حضور شوروی سابق ازقبل ازانقلاب به بهانه واسم مبارزه با کمونیسم واتحاد شوروی. درزمان حاکمیت اولیۀ اسلام گرایان پیروز بر ارتش شوروی به تمهید کمک به استقرار حاکمیت اسلام. درزمان طالبان به بهانه وقصد مبارزه با سنی های سلفی. ودرحین وبعدازاشغال افغانستان توسط نیروهای ناتو نیزتحت عنوان برادران وخواهران مسلمان.


2- افغانستان درمقابل همۀ این کمک های بی دروپیکر وپذیرش بیش از دوملیون آوارۀ افغانی ازسوی ایران نه چیزی داشته است که به ایران بدهد ونه خودش را موظف به جبران این کمک ها می دانسته است وتنها مابه ازایی که جمهوری اسلامی گرفته است وانتظارداشته است تأیید بی آزارحاکمان روحانی وایدئولوژی اسلامی آنان بوده است که بغیر ازمقطع کوتاهی ازدوران حکومت طالبان انجام گرفته است.


3- دراین سال های طولانی پیش گفته چون ایران بصورت ملوک الطوایفی اداره می شده است وجهت گیری های سیاست خارجی اش برمبنای "مصالح ایدئولوژیک" تعریف شده بود که خود آن ایدئولوژی هم بی سروته وبدون تعریف مشخص بود کافی بود افغانستان هرازگاهی بگوید "سراسلام وسرحاکمان بسلامت باد" وکمک ها را دریافت کند وپناهنده هایش گزندی نبینند.


4- احمدی نژاد که آمد آهسته آهسته شرایط تغییر کرد واحمدی نژاد جهت گیری سیاست خارجی را از "ایدلولوژی قم وروحانی وخامنه ای محور" به منافع ملی وگروهی "احمدی نژاد محور" تغییر داد. اولین حوزه پناهندگان افغانی بودند که احمدی نژاد بدون رودربایستی ایدئولوژیک وبرادران مسلمان آنان را سرند وبسیاری را به اجبار اخراج ودیگرانی را محذود وورودمهاجرجدید را قطع کرد.


5- اما کرزای نیز مثل همۀ حاکمان دیگر دولت ها دردنیا این تغییر استراتژیک را ندید ونفهمید وکرنش نکرد وگویی که نه خانی آمده است ونه خانی رفته است منتظر تسهیلات مفت وبرادرانه ماند. ولی احمدی نژاد آدمی نبود که حتی به برادرش داود رحم کند تاچه رسد به برادردینی حامد کرزای. بنابراین گردنۀ سوخت را کمی تنگ کرد تا بلکه افغانستان قبله اش درایران را بازشناسی کند ونمازبه درگاه محمود رییس جمهور بگذارد. اگر این اتفاق بیفتد روابط بزودی گرمتر ازسابق وکمک ها بیشتر خواهد شد وجای نگرانی نیست.


6- تظاهرات جلو سفارت هم نشان داد که تا اندازه ای پالس ها گرفته شده است والبته امریکا هم خوشحال بود که درکناراحمدی نژاد نقطۀ کانونی جمهوری اسلامی آقای خامنه ای درتصاویر وویدیوها آتش زده شود یا خونخوارنشان داده شود. این یک برش بسار تند ازیک تاریخ چهل ساله است ومن برای افغانستان احترام لازم را قائلم وقصد تعرض به آنان را ندارم. بدیهی است که درکناراین تصویرتامه که من نشان دادم بی نهایت تصاویرفرعی وظریف دیگری هم کمک کننده بوده است مثل هراتفاق ریز ودرشت دیگر. یا...هو

۱۳۸۹ دی ۲۸, سه‌شنبه

"جمهوری اسلامی بدون احمدی نژاد" و فرق آن با "جمهوری اسلامی با احمدی نژاد"

The School of Athens



 ازروزاول گفته ام وبارها وبارها تکرارکرده ام که:


1- دربعدازپیروزی انقلاب اسلامی وتأسیس جمهوری اسلامی، ایران دارای حکومت بمعنی مدرن وتعریف شده نشد وهنوزهم نشده است.


2-این بی حکومتی مطلق تمام 27 سال مابین 1357-1384 را شامل بوده است؛ و ایران درتمام این سالها بصورت "سگ صاحبش را نمی شناسد" اداره شده است.


3- آمدن محمود احمدی نژاد به صحنه درسال 84 این وضعیت "بی حکومتی" و "انقلابی" و "هرکی هرکی" و"یک شهر وچهل قلندر"ی و... را بهبود بخشیده است بطوریکه ایران تحت ریاست احمدی نژاد هرروز بیش از روزپیش به تعریف حکومت نزدیک ترشده است.


4- انقلاب ایران تا قبل ازاحمدی نژاد برمبنای مصالح ایدئولوژی متشتت وچندین قرائتی ازاسلام (هژمون فرهنگ دین) جهت گیری می کرده واداره می شده است.


5- محموداحمدی نژاد ازراه جایگزین ارادۀ شخصی ، ثابت ودیکتاتورخودش بجای بی ارادگی وتشتت ایدلولوژی اسلام وضعیت سیال انقلابی 27 ساله را بوضعیت باثبات ترومشخص تر ارتقاء داد.


6- بهمین خاطرهم است که علی رغم اینکه دردورۀ ریاست احمدی نژاد ایران مواجه با بیشترین حوادث وشورشها وتنش های اجتماعی بوده، باثبات تر بنظر می رسیده است. واحمدی نژاد بخاطر این بحرانها حتی یک روزهم جریان جاری رفتار و عملکردش دردولت را تغییر نداده است وحرفی ازبحران درادبیات سیاسی احمدی نژاد غایب مطلق است.


7- البته یکی ازبزرگترین دلایل محبوبیت احمدی نژاددربین تودۀ مردم هم بهمین ثبات رفتار برمی گردد. چون که مردم عادی آدم های بی اراده، متلون وبلاتکلیف را دوست ندارند.

8- یک نشانی دم دستی می دهم که خوب متوجه ماجرا بشوید. تاقبل ازدولت احمدی نژاد برسر برگزاری یک مسابقه فوتبال درزیر نور وساعات شب ویا برگزاری داربی سنتی تهران بین استقلال وپرسپولیس؛ روزها وهفته ها وماه ها رفت وآمد می شد و جلسه های تأمین شهری واستانی وکشوری وملی وبین المللی گذاشته می شد وآخر سر هم تصمیم گرفته می شد که بهتراست مسابقه برگزار نشود ولی اگر برگزار می شود توصیۀ مؤکد می شود که نتیجه مساوی وخنثی باشد.


9-  می توانم تا فردا صبح هم آدرس اقامه کنم برای نشان دادن تغییردرزیربنای فلسفی جمهوری اسلامی دردورۀ ریاست احمدی نژاد؛ ولی بهمین "درخانه اگرکس است یک حرف بس است" بسنده می کنم وادامه را بجستجوی کنجکاوخودتان می دانم. مثلاً تعجب کنید از اینکه با چه جرأتی قانون هدفمندی یارانه هارا کلید زد.



10- کسرای نازنین ازدوستان بسیارجوان "فیسبوک"ی ام ازمن خواسته است که مطلبی هم راجع به چگونگی رابطۀ ایران با افغانستان وتنش های اخیر دراین حوزه بنویسم. دیدم اگر این نکتۀ کلیدی فلسفی، زیربنایی ونرم افزاری "جمهوری اسلامی بدون احمدی نژاد" و "جمهوری اسلامی با احمدی نژاد" را ننویسم وفرق این دو دوره را نگویم وشما نتوانید باآن ارتباط "حسی - توده ای" یا "استدلالی - نخبه ای" برقرار کنید نخواهید توانست "چرایی" هیچ موضوع داخلی وخارجی این روزهای ایران را نیزبفهم اقناعی برسید؛ بنابراین تصمیم گرفتم که این پست فلسفی وکوتاه ومستقل و مادر را بنویسم تاهم برای آشنایان یادآوری وبرای نوآمدگان دست مایه باشد، وهم مطلب بعدی راجع به افغانستان بهترفهمیده شود. یا...هو

تروررفیق حریری یک ترورفله ای وشرقی بود ونه یک ترورهوشمند غربی!



1- بدون اینکه بتوانم کتمان کنم که ازروش های زیاده خواه وسختگیر اسرائیل در نزاع تاریخی اش با اعراب وفلسطینیان بدم می آید. وهمین طوراست نظرمنفی ام نسبت به استراتژی ترورهای هدفمند وهوشمند سازمان اطلاعاتی وجاسوسی اسرائیل. والبته وحشت ونفرتی که ازتسلط بدون چون وچرای یهودیان مؤمن، به وسایل ارتباط جمعی جهانی؛ دارم -زیرا که ازاین هوشمندی "هرتسل"(بنیان گزار اسرائبل نوین) در اواخرقرن نوزده میلادی حداکثرنیرو و توان لابی گری ودرصورت نیازشدید وارونه نمایی واقعیت وخبرسازی دروغ را کسب می کنند-  نمی توانم نسبت به یک ویژگی مشخص وتحسین برانگیزعملیات ممنوعه ومذمومۀ اسرائیل اظهار پذیرش نکنم:


الف- اسرائیل با دست یابی به آخرین فن آوری های غربی وبویژه امریکایی و بکارگیری حداکثر کیفیت درآموزش های حرفه ای بنوعی ازعملیات ترور هوشمند دست یافته که دربین دولت های تروریست تحسین برانگیز است. وآن خصوصیت بسیار خوب درترورهای اسرائیل؛ کشتارمعطوف ومنحصربه سوژۀ اصلی است. به این معنی که هرجا تروری صورت بگیرد که شخصیت مورد هدف ترور فقط خودش کشته شده باشد بدون اینکه به افراددیگر آسیب جانی رسیده باشد احتمال دخالت اسرائیل هم بیشترین است. وبهمین خاطرهم است که درترور دانشمندان ایرانی چه درشلوعی سیاسی تروردکترعلی محمدی وچه در ترور اخیردکترشهریاری من با جمهوری اسلامی همداستان بودم درمعرفی موساد اسرائیل بعنوان عامل اصلی.


3- چندروزاست مناقشه برسر دادگاه وکیفرخواست وحکم دادگاه تروررفیق حریری بالا گرفته است. وتا آنجا پیش رفته است که سیدحسن نصرالله دولت لبنانی پسررفیق حریری مرحوم را ساقط کرده است وهرروز هم دوطرف منازعه درحال ریختن آتش تهیه بمواضع یکدیگرهستند. والبته هنوزهم رسماً چیزی عنوان نشده وباید تا5-9 هفتۀ دیگرصبرکردبرای اظهارنظرقاضی. اما ازدعوای سختی که زبانه هایش ازمرزهای لبنان هم بیرون زده چنین معلوم است که دادستان درکیفرخواست اتهام اصلی را متوجه حزب الله لبنان وشرکاء ورؤساس سیاسی اش درایران کرده است تاجاییکه صحبت ازاتهام رسمی به آیت الله خامنه ای بعنوان صادرکنندۀ دستور ومجوز ترور رفیق حریری بوده است.


4- بدیهی، منطقی وعقلانی این است که رفیق حریری را یا خامنه ای کشته است یا بوش. چون کس دیگری دردنیا نفع وضرری دربود ونبود این تاجر وکارآفرین و اقتصاددان نداشت. بوش اگر کشته باشد برای بدنام کردن خامنه ای بوده است وایجاد فضای دوقطبی درلبنان به مقابلۀ رادیکال با حزب الله درحال رشد قدرت. واگر خامنه ای کشته باشد برای بدنام کردن آمریکا بوده وازبین بردن شخصیتی که بدلیل عدم تعلق به باشگاه سیاستمداران حرفه ای وخوشنامی وتوانایی برنامه ریزی اقتصادی می توانست شاخ جدی باشد درراه یکه تازی های بلامنازع حزب الله لبنان. لذا انگیزۀ خامنه ای برای کشتن رفیق حریری بیشتراز تمایل بوش می توانست باشد.


5- اما اگربیاییم وبخاطر همۀ فاکتورهای مظلوم نمایانۀ جهان سومی این امتیاز را به آیت الله خامنه ای بدهیم که انگیزه اش برابربوده است با بوش. می توانیم متمرکز بشویم روی فاکتورهای شکلی تروررفیق حریری تا عامل تروررفیق حریری را از بین ایران -حزب الله یا امریکا-اسرائیل پیدا کرده ومعرفی کنیم:

همانگونه که درمقدمه گفتم فرق بین ترورهای جهان سومی با ترورهای جهان اولی ومشخصاً فرق بین ترورهای مسلمانان با ترورهای یهودیان اینست که مسلمانان بدلیل عقب ماندگی دردانش وفن آوری ودودیگر بخاطر عدم ارزش برای زندگی ومتقدم دانستن مرگ کشتارهای فله ای می کنند تا شاید سوژۀ اصلی هم دربین این خیل جمعیت منفجرشده کشته شود. همان تاکتیک معروف به آتش زدن قصر بخاطریک دستمال. ولی غربیها هم بدلیل تسلط به فن ودانش بهتر وهم بدلیل متقدم دانستن زندگی نسبت به مرگ فقط سوژه را می کشند ونه حتی زن وبچه وراننده ومحافظ ودیگرآدم های درجه چندم یا بی ارتباط را.


6- برای کشتن رفیق حریری تمهیداتی اندیشیده شده بود که برای تخریب نیمی از شهرزیبای بیروت کافی بود. وانفجاربخشی از آن منجربه کشته شدن 8 محافظ رفیق حریری ونزدیک چهل لبنانی رهگذرشد ومجروحان که بیشمار. ولی اسرائیل وقتی تصمیم گرفت مغز متفکر ترور حریری عماد مغنیه را بزند فقط اورا کشت ودیگر هیچ. حتی وقتی دکترشهریاری خدابیامرزرا زد خانمش را درصندلی شاگرد همان اتومبیل سالم تحویل داد. 


7-  لذا دریک نگاه بی طرف وبدون حب وبغض سیاسی هم قطعی می نماید که رفیق حریری را آیت الله خامنه ای وحسن نصرالله کشته باشند. واین جیغ های بنفش حسن نصرالله وورود بدون دلیل آیت الله خامنه ای به این موضوع -وقتی سعدحریری را ملاقات کرد- نخواهد توانست مؤثرواقع شود. وبرای مخالفان حکومت آیت الله نیز یک برگ برندۀ واقعی ویک نقطه ضعف قابل تبلیغ است. یا...هو
.........................................................
این هم یک دسر برای خوانندگانی که به برهان خلف علاقه دارند. بعدازفیلترینگ، توی قلم شریعتمداری هم رفتم. حیف که اسمی را انتخاب کرده ام که کیهان با تلفظش مشکل دارد: "دلقک ایرنی!" 
واگرخواستید ببینید چقدرکثیف ونامرداست حسین متشرع درتحریف متن درنقل قول با عین پاراگراف اصلی ازپست "تونس"تید...." مقایسه کنید.
كيهان خوشحال نباشد، پس كي خوشحال باشد؟! (خبر ويژه)

«ادعاي كيهان كه مي گويد حوادث تونس نتيجه بيداري مسلمانان است و عنقريب در ديگر كشورهاي اسلامي وابسته به غرب هم رخ مي دهد، ادعايي درست است».
اين مطلب را يكي از عناصر سلطنت طلب در سايت ضدانقلابي بالاترين عنوان كرد. بالاترين مي نويسد: حسين شريعتمداري و خيلي هاي ديگر در جهان اسلام و غيراسلام و البته اغلب روشنفكرها دست هاي شان را به هم ماليده اند در روزنامه ها و رسانه هايشان كه حوادث تونس نتيجه بيداري مسلمانان است و عنقريب مصر و اردن و ساير كشورهاي مشابه هم خواهند تركيد. و البته خيلي هم بي ربط نيست ادعايشان. زيرا كه از همين دريچه دوربين ها و كيبوردهاي غربي نيز معلوم است كه در تونس خبرهايي از جنس اسلامي - چه سلفي ها و چه روشنفكران مسلمان- هست و اينان فعلاً در اول صفوف اعتراضي هستند.
نويسنده بالاترين با بيان اينكه از ديدن صحنه اعتراض هاي تونس، ياد سال 1978 و انقلاب در ايران مي افتد، به لائيك هاي تونس هشدار داد كه در صورت روي كار آمدن اسلامگرايان، مظاهر هرزگي جمع خواهد شد و خوشي هاي آن چناني به مسلخ خواهد رفت(!)

۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه

دردفاع ازپرزیدنت بن علی؛ یا آیت الله خامنه ای سرت بسلامت باد بامخالفانی چون ما!

File:Amor Vincet Omnia.jpg

1- 32 سال است که چنان درمحاصرۀ "مرگ" زنده بوده ام که شرمنده باشم از آرزوی مرگ برای موجود زنده ای. ولی اینک با کمال افتخار برای "ادبیات سیاسی چپ رسوب کرده برذهن وعین روشنفکران" آرزوی مرگ می کنم. ادبیاتی که مغز روشن فکران جهان سوم را فاسد وزبان آنان را مهمل وجوامع وابسته به آنان را سرگردان وحیران کرده است.

2- حادثه ای دورازانتظاررخ داده است ورژیم سیاسی کشور تونس سقوط کرده است. کشوری مسلمان وعرب که طبق محاسبات وارزیابی های همۀ عقلای جهان با ثبات ترین وسالم ترین رژیم سیاسی را داشته است درطول سالیان گذشته. رییس جمهور زین العابدین بن علی که کشوری فقیر وبدون پشتوانه های کانی یا طبیعی را -درمرفه ترین وضعیت نسبت به همۀ کشورهای غیرنقتی مسلمان با قابل قبول ترین شبه دموکراسی مثال زدنی ازنظر سیاسی ومهار جنبش های سلفی اسلامی رادیکال- اداره کرده وتا تبدیل تونس به بهشت توریسم جهانی پیش رفته بود. واینک که مثل شاه ایران گرفتاریک بلای اقتصاد جهانی شده وهمۀ دست آوردهایش را درمعرض نابودی کوردیده است خیلی زود داوطلبانه قدرت را واگذاشته وازکشوررفته است به این امید که کشورش تخریب نشود.


3- وغوغایی بپا کرده اند عاشقان ادبیات چپ  ارتدکس منحوس که "دیکتاتور فرار کرد"، "آفرین به همت مردمان تونس"، "یاد بگیریم ازصلابت این ملت دیکتاتور گریزاننده" و... اف. حالا داستان چه بوده است را با تمثیل از یک خانواده وبطور ساده و شیر فهم عرض می کنم:


پدری درمنطقه ای فقیرنشین خانه ای کلنگی دارد ودیگر هیچ. نه ازارث پدری خبری هست ونه ازطلا وجواهرات مادری. نه از ملک واملاک اضافی نشانی است ونه پس اندازی قلمبه درزیر تشک یا زیرزمین. اما پدرسازمان وسامان خوبی داده است بکار وبار اهل خانوار وخوشبختانه همه کار می کنند ودرآمددارند وزندگی رضایت بخشی درمقایسه با همسایه ها. روزفاجعه فرامی رسد کارفرماها همه ورشکست می شوند و اولین کاری که بفکرشان می رسد تعدیل کارکنان است وبیکاری وقطع درآمد بسیاری از اهل خانه پی آمد آن. پدر که ثروت پنهان کرده ای یا بتعبیر ما خداداده ای ندارد و هیچ همسایه ودوست وآشنای ثروتمندی هم ندارد که تقاضای کمک، وام، هبه یا گدایی کند با اعتراض اعضای خانواده روبرو می شود. آیا دراین حالت شریف ترین انسان پدری نیست که خودش را مقصرجلوه داده وامورخانه را بفرزندان سپرده وخودش را کنار بکشد تا حداقل تنها دارایی خانواده که همان خانۀ کلنگی ( وطن) است ازتخریب درامان بماند. این دیگر پایکوبی همسایه های نامرد رادارد که جشن بگیرند برای چنین ایثارغم انگیز وباشکوهی.

4- یونان چندین ماه پیش وایرلند تازگی ها مثال های خوبی هستند ازخوشبختی کسانی وکشورهایی که همسایه ورفقای ثروتمندی دارند والبته ماجرا هنوز بیخ گوشمان است در پرتغال وایتالیا و.... آیا اگر اتحادیۀ اروپا نبود، وآلمان غول اقتصادی پاپیش نگذاشته بود، یونان وایرلند می توانستند ازپس ورشکستگی اقتصادهای دست بدهان ومحتاج توریسم ورونق جهانی نجات پیدا کنند ازشورش هایی که دیدیم ودیدند!؟

5- تونس نفت وطلا والماس ومس وهیچ کوفت وزهرماری ندارد مثل ما بیعارها که بفروشد وبریزد توی شکم بیکاری ووادادگی. تونس باید کارکند توریسم جذب کند و از در آمد حاصله زندگی مردمان خویش را سامان بدهد. وقتی جهان ورشکسته شده وهمه سه شاهی صنارشان را دودستی چسبیده اند برای خورد وخوراک وتحصیل ِحداقل! و مسافرت وگردش نمی روند وپول خرج نمی کنند؛ پرزیدنت بن علی کدام معجزه را می توانست سامان بدهد. خودکشی آن جوان می تواند درهرجایی پیش بیاید. حتی اگر بی رحمی وخطای خشن وجهان سومی پلیس تونس را هم محکوم کنیم ولی آیا هر جرقۀ این چنینی به قیام خشمگین مخرب منجرمی شود.

6-  بس کنیم این جوگیری های مهوع وکاذب را وبیاییم منصف باشیم دربرخورد با وقایعی که برای هیچ کشوری خوش آیند نیست وخیلی زود یک چوب هم ما نکنیم توی ماتحت ملت تونس هیجان زده وموضوع را جنبۀ صرفاً سیاسی بدهیم آن هم ازنوع دموکراسی خواهی وحقوق بشر ودیکتاتوری وآزادی های بیان ومطبوعات و... که اتفاقاً تونس درسیبل هیچ کدام ازاین کمبودها نبود درقوارۀ همپالکی ها و افواه جهانی. مثلاً به اندازۀ مصر یا الجزایر یا عربستان و...- ایران درقوارۀ مدرن نیست وازمقایسه بی نیاز-

7- مشکل این نیست که ماایرانیان اگر نگوییم دیکتاتورفرار کرد یا ارادۀ مردم تونس دژخیم را فراری داد وازاین قبیل خزعبلات؛ تونسی ها بلافاصله دست از اتفاقی که افتاده برمی دارند وکشورشان را تخریب نمی کنند. مسأله برسر این همانی کردن موجودیت رژیمی متجحر وپیشاتاریخی وتاریک اندیش درایران است با سامانی مدرن وسیاستمدارانی وطن دوست ورییس جمهوری دراوج فداکاری وگذشت.


8- وختم کلام اینکه تاما ارثیۀ بادآورده وتصادفی وشانسی نقت را داریم اتفاقی بااین فرمول تونس پیش نخواهد آمد درایران مگراینکه آخوندهای سیاسی حاکم اشتباه شاه را مرتکب بشوند ورفاهی صادق یا کاذب بوجود بیاورند- شوخی می کنی!- ودرادامه نتوانند سطح رفاه ایجادشده را حفظ بکنند وما باشکم های سیر وبدلیل لطمه برفاه مان شورش کنیم مثل سال 57 . فعلاً که همه گرسنه ایم واز هدیۀ امام زمانی احمدی نژاد بسختی معیشت می کنیم. کلاه ازسربرمی دارم برای پرزیدنت بن علی وآرزومی کنم که تونسی ها هرچه زودتر وقبل ازتخریب زیبایی های مولددرآمد وثروت میهن شان به خانه ها بروند. آمین. یا...هو